مقام معظم رهبری به حالت مزاح فرمودند: اینجا که نمیشود پیراهن را از تن درآورد! وقتی به محل اسقرارم رفتم، آن را برای شما خواهم فرستاد.
دیدن آقا در آن مکان برای ما خیلی جالب بود
در روزهای آغازین جنگ، در ستاد جنگهای نامنظم فعّالیت میکردیم و کارمان شناسایی دشمن بود. روزی برای شناسایی عراقیها، به منطقهای رفتیم که قبلاً دشمن در آنجا استقرار داشت، در آن محدوده، یک جوی آب بود که دو طرف آن را درختان انبوهی پوشانده بود. هر طرف جوی که میایستادی، طرف مقابل به علت ازدحام درختها، قابل رؤیت نبود.
تصوّر ما این بود که عراقیها در برابر ما- در آن سمت جوی- قرار دارند. با حالت آمادهباش، از سمت راست جوی به طرف جلو حرکت میکردیم. ناگهان با سر و صدای زیادی مواجه شدیم، فکر میکردیم دشمن روبهروی ما است. آنها نیز در مورد ما همین تصّور را داشتند.
با رعایت اصول حفاظتی، به آن طرف جوی پریدیم. در همان اثنا، نگاهمان به چهرهِ مقام معظّم رهبری افتاد. در آن زمان، ایشان نمایندهِ حضرت امام(ره) در شورای عالی دفاع بودند. معظّمله به اتّفاق چند نفر دیگر- قبل از ما - برای شناسایی منطقه رفته بودند. کار شناسایی آنان تمام شده بود و داشتند بر میگشتند.
دیدن آقا در آن مکان برای ما خیلی جالب بود. ما از آن دیدار، روحیه گرفتیم. سلاحهایمان را به حالت عادی در آوردیم و از محبّت گرم حضرت آیتا... خامنهای بهره بردیم. آقا با تک تک ما دست دادند و یکایک ما را بوسیدند.
>>شرح در ادامه مطلب