ویژه نامه بازگشت آزادگان به میهن اسلامی
يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۰۷ ب.ظ
صبر در اسارت
شاید نتوان انسانى را یافت که صبر را
نشناسد و به ناچار یا با اختیار آن را تجربه نکرده باشد؛ حتى مستکبران و
ظالمان؛ آنان نیز به گونه اى مردم را تشویق به صبر مى کنند، صبر در برابر
مشکلاتى که به واسطه ظلم آنان بر مردم وارد مى شود،
تشویقى که هر روز در اردوگاه ها از جانب عراقى ها صورت مى گرفت، آنان به کرات مى گفتند شما اسیرید و هرچه گفته مى شود باید اطاعت کنید و ما صلاح شما را مى خواهیم ... و به راستى که صبر واقعى صبرى است که شکننده ظالم و مستکبر است، که البته هر دو نوع و نتایج آن ها توسط اسرا به گونه اى تجربه شد.
وقتى کلمه اسارت بر زبان جارى مى شود اولین چیزى که در اذهان نقش مى بندد این است که خدا قسمت کسى نکند و بى اختیار براى اسراى در بند از خداى تعالى درخواست صبر و بردبارى و آزادى خواهیم کرد، نمى خواهیم بگوییم که در اسارت سختى وجود داشته چرا که بر همگان روشن است که اسارت بدون سختى و مرارت آن هم در دست دشمنى که در عداوت و بدخویى زبانزد عالم است امرى است طبیعى، بلکه مى خواهیم صبر و صابر را معرفى کنیم.
صبر بر مصائب و مشکلاتى که در طول زندگى بر انسان وارد مى شود، باعث مى شود که زندگى را براى انسان راحت تر گرداند، صبر در مقابل معاصى، عزت نفس و تقرب به خدا را در پى دارد، و صبر در برابر مشقات و سختى هاى جهاد در راه خدا نه تنها موجب تقرب به خدا بلکه موجب آن مى شود که انسان از لذت هاى معنوى برخوردار شود که در طى زندگى عادى انسان ها تجربه نخواهد شد؛ مى توان گفت این تجربه یکى از عوامل مهمى است که انگیزه حضور چند باره رزمنده اى را در جبهه شکل مى دهد و او هر بار بیش از پیش نسبت به رویارویى با سختى ها و رنج ها از خود اشتیاق نشان مى دهد.

تشویقى که هر روز در اردوگاه ها از جانب عراقى ها صورت مى گرفت، آنان به کرات مى گفتند شما اسیرید و هرچه گفته مى شود باید اطاعت کنید و ما صلاح شما را مى خواهیم ... و به راستى که صبر واقعى صبرى است که شکننده ظالم و مستکبر است، که البته هر دو نوع و نتایج آن ها توسط اسرا به گونه اى تجربه شد.
وقتى کلمه اسارت بر زبان جارى مى شود اولین چیزى که در اذهان نقش مى بندد این است که خدا قسمت کسى نکند و بى اختیار براى اسراى در بند از خداى تعالى درخواست صبر و بردبارى و آزادى خواهیم کرد، نمى خواهیم بگوییم که در اسارت سختى وجود داشته چرا که بر همگان روشن است که اسارت بدون سختى و مرارت آن هم در دست دشمنى که در عداوت و بدخویى زبانزد عالم است امرى است طبیعى، بلکه مى خواهیم صبر و صابر را معرفى کنیم.
صبر بر مصائب و مشکلاتى که در طول زندگى بر انسان وارد مى شود، باعث مى شود که زندگى را براى انسان راحت تر گرداند، صبر در مقابل معاصى، عزت نفس و تقرب به خدا را در پى دارد، و صبر در برابر مشقات و سختى هاى جهاد در راه خدا نه تنها موجب تقرب به خدا بلکه موجب آن مى شود که انسان از لذت هاى معنوى برخوردار شود که در طى زندگى عادى انسان ها تجربه نخواهد شد؛ مى توان گفت این تجربه یکى از عوامل مهمى است که انگیزه حضور چند باره رزمنده اى را در جبهه شکل مى دهد و او هر بار بیش از پیش نسبت به رویارویى با سختى ها و رنج ها از خود اشتیاق نشان مى دهد.
منبع:rasekhoon.net

البته صبر در اسارت معنا و مفهوم ویژه اى دارد؛ صبرى است که اهل بیت(ع)
سینه به سینه آن را به هم سفارش کرده اند«یا بنى اصبر على الحق و ان کان
مرا» پسرم، بر سر حق بایست و صبر کن، هر چند که تلخ و ناگوار باشد، این صبر
از جنس صبرى است که حماسه هاى شعب ابیطالب تا مجلس یزید و تا ... را رقم
زده و اگر نبود صبرام المصائب زینب کبرى(س) معلوم نبود که واقعه عاشورا با
چه کیفیتى در تاریخ ثبت و به نسل هاى آینده مى رسید؛ این صبر، صبر اهل بیتى
است، یعنى صبرى است که بر مصائب و مشکلات به وجود آمده در اثر جهاد با کفر
وارد مى شود. وضعیت اردوگاه به خودى خود داراى ویژگى هایى بود که مشکلات و
دشوارى هاى بسیارى را بر اسرا وارد مى کرد، یعنى هر یک از اسرا در محلولى
از مشکلات روحى و جسمى غوطه ور بودند، لیکن نه تنها به زانو نمى افتادند
بلکه با علم به این که اگر با دشمن مخالفت کنند باید متحمل سختى هاى بیشترى
گردند، با آن ها مخالفت مى کردند، آنان براى حفظ ارزش ها و پرداختن به
تکالیف شرعى و فرائض دینى با برگزارى مراسم هاى مذهبى و انقلابى و مخالفت
هاى دیگر شرایطى را براى دشمن ایجاد مى کردند که هرچه بخواهد بکند، آنان
صبر در برابر سختى ها و مصائب به وجود آمده توسط ظالم را ظلم پرورى و ظالم
پرورى و صبر در برابر مشکلات به وجود آمده در راه جهاد را عین بندگى و
عبادت مى دانستند.
ما در دوران اسارت آموختیم که صبر مى تواند سلاحى کار آمد و دشمن شکن باشد و در موارد بسیارى با همین سلاح بر دشمن فائق آمده و او را به زانو درآوریم، به یاد آن پیرمرد بسیجى که در بغداد زیر ضربات کابل دو سرباز عراقى فقط آیات قرآن را زمزمه مى کرد و حسرت حتى یک آه را بر دل شان گذاشت و یا روزهایى که دشمن اسرا را تا چند روز از آب و غذا و توالت و دیگر امکانات محروم مى کرد و هر بار در مقابل این صبر شکست خورده و به جاى اول خود باز مى گشت.
به راستى که اگر این صبر، صبر اهل بیتى نبود این حماسه ها ایجاد نمى شد و مادران شیردل هرگز تحمل شهادت فرزندان و اعزام فرزندى دیگر به سوى کربلاى زمان را نداشتند. همچنان که در زندگى عادى، انسان هایى که در مقابل کمبودها و کاستى ها و مصائب صابر نیستند رنج و مشقت بیشترى را براى خود مى خرند و یا براى جبران کمبودها که شاید در مواقع زیادى با کمى تامل و صبر قابل تحمل است دچار خطا مى گردند، در اسارت نیز کمبودهاى بهداشتى و غذایى بر همگان فشارى مضاعف بر فشارهاى روحى اسارت وارد مى کرد، ولى همان طور که پاسخ افراد مختلف در جامعه به این کمبودها هم جهت و هم شکل نبوده، پاسخ اسرا نیز به مشکلات یکسان نبود و همان طور که در مباحث گذشته بیان کردیم در این زمینه نیز کسانى که در زندگى گذشته صبر را خوب تجربه کرده بودند در اسارت هم تجربه خوبى داشتند، هرچند بودند افرادى که صبر را در اسارت خیلى بهتر از گذشته تجربه کردند.
ما در اینجا از بخشى از مشکلات اسارت صحبت مى کنیم که اکثر اسرا با کمى صبر از کنار آن با موفقیت مى گذشتند اما عده قلیلى به آن ضعف نشان مى دادند.
به طور مثال جیره غذایى در اردوگاه براى همه یکسان بود و قسمت اعظم اسرا با همان جیره مى گذراندند و در مواقعى با روزه گرفتن همان اندک جیره را نیز انفاق مى کردند ولى متاسفانه دیده مى شد که بعضى براى این که وضعیت خود را کمى بهتر از دیگران شکل دهند دست به اقدامات منفى مى زدند که در این نوشتار جایى براى بیان آن نمى بینیم.
این نمایش به ما آموخت بسیارى از خطاها و حق الناسى که در زندگى عادى بر گردن بعضى مى نشیند تنها با کمى صبر و قناعت پیشگى از بین مى رود و شاید هم با پشت پا زدن به زیاده خواهى و تجمل گرایى.
تجربه صبر از مواردى است که انسان باید در طول زندگى با آن برخوردى مناسب و شایسته داشته باشد تا در فراز و نشیب هاى زندگى کمر خم نکند.
ما در دوران اسارت آموختیم که صبر مى تواند سلاحى کار آمد و دشمن شکن باشد و در موارد بسیارى با همین سلاح بر دشمن فائق آمده و او را به زانو درآوریم، به یاد آن پیرمرد بسیجى که در بغداد زیر ضربات کابل دو سرباز عراقى فقط آیات قرآن را زمزمه مى کرد و حسرت حتى یک آه را بر دل شان گذاشت و یا روزهایى که دشمن اسرا را تا چند روز از آب و غذا و توالت و دیگر امکانات محروم مى کرد و هر بار در مقابل این صبر شکست خورده و به جاى اول خود باز مى گشت.
به راستى که اگر این صبر، صبر اهل بیتى نبود این حماسه ها ایجاد نمى شد و مادران شیردل هرگز تحمل شهادت فرزندان و اعزام فرزندى دیگر به سوى کربلاى زمان را نداشتند. همچنان که در زندگى عادى، انسان هایى که در مقابل کمبودها و کاستى ها و مصائب صابر نیستند رنج و مشقت بیشترى را براى خود مى خرند و یا براى جبران کمبودها که شاید در مواقع زیادى با کمى تامل و صبر قابل تحمل است دچار خطا مى گردند، در اسارت نیز کمبودهاى بهداشتى و غذایى بر همگان فشارى مضاعف بر فشارهاى روحى اسارت وارد مى کرد، ولى همان طور که پاسخ افراد مختلف در جامعه به این کمبودها هم جهت و هم شکل نبوده، پاسخ اسرا نیز به مشکلات یکسان نبود و همان طور که در مباحث گذشته بیان کردیم در این زمینه نیز کسانى که در زندگى گذشته صبر را خوب تجربه کرده بودند در اسارت هم تجربه خوبى داشتند، هرچند بودند افرادى که صبر را در اسارت خیلى بهتر از گذشته تجربه کردند.
ما در اینجا از بخشى از مشکلات اسارت صحبت مى کنیم که اکثر اسرا با کمى صبر از کنار آن با موفقیت مى گذشتند اما عده قلیلى به آن ضعف نشان مى دادند.
به طور مثال جیره غذایى در اردوگاه براى همه یکسان بود و قسمت اعظم اسرا با همان جیره مى گذراندند و در مواقعى با روزه گرفتن همان اندک جیره را نیز انفاق مى کردند ولى متاسفانه دیده مى شد که بعضى براى این که وضعیت خود را کمى بهتر از دیگران شکل دهند دست به اقدامات منفى مى زدند که در این نوشتار جایى براى بیان آن نمى بینیم.
این نمایش به ما آموخت بسیارى از خطاها و حق الناسى که در زندگى عادى بر گردن بعضى مى نشیند تنها با کمى صبر و قناعت پیشگى از بین مى رود و شاید هم با پشت پا زدن به زیاده خواهى و تجمل گرایى.
تجربه صبر از مواردى است که انسان باید در طول زندگى با آن برخوردى مناسب و شایسته داشته باشد تا در فراز و نشیب هاى زندگى کمر خم نکند.
وحدت و اختلاف و عوامل آن در اسارت
«واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا»
وحدت مفهوم و معنایى است که در مورد آن بحث هاى زیادى مطرح شده و مى شود؛ خصوصا در زمان شکل گیرى و اوج انقلاب اسلامى بیش از هر زمانى به ظهور رسید و این یکى از صدها و شاید هزاران مفاهیمى است که مدیون عمر پربرکت حضرت امام خمینى(رحمت الله علیه) مى باشیم. تاریخ به ما آموخته که هرگاه ملتى به ریسمان وحدت چنگ زده و از تفرق دورى جسته، نه تنها از نظر رفاه اجتماعى به سطوح بالاترى دست یافته بلکه از جهات سیاسى، فرهنگى و علمى نیز نسبت به جوامع دیگر در سطح بالاترى قرار گرفته است و بر کسى پوشیده نیست که اعتلاى انسان و یا جوامع انسانى در جهت هاى مختلف تنها در شرایطى تحقق پذیر است که همدلى و آرامش روحى و معنوى بر آن جامعه و یا فرد حاکم باشد. پرداختن به موضوع وحدت و اختلاف در این نوشتار در چارچوب شرایط دوران اسارت خواهد بود و یقینا در این زمان هر نتیجه اى گرفته باشیم قابل تعمیم به زمان هاى دیگر نیز مى باشد.
وحدت مفهوم و معنایى است که در مورد آن بحث هاى زیادى مطرح شده و مى شود؛ خصوصا در زمان شکل گیرى و اوج انقلاب اسلامى بیش از هر زمانى به ظهور رسید و این یکى از صدها و شاید هزاران مفاهیمى است که مدیون عمر پربرکت حضرت امام خمینى(رحمت الله علیه) مى باشیم. تاریخ به ما آموخته که هرگاه ملتى به ریسمان وحدت چنگ زده و از تفرق دورى جسته، نه تنها از نظر رفاه اجتماعى به سطوح بالاترى دست یافته بلکه از جهات سیاسى، فرهنگى و علمى نیز نسبت به جوامع دیگر در سطح بالاترى قرار گرفته است و بر کسى پوشیده نیست که اعتلاى انسان و یا جوامع انسانى در جهت هاى مختلف تنها در شرایطى تحقق پذیر است که همدلى و آرامش روحى و معنوى بر آن جامعه و یا فرد حاکم باشد. پرداختن به موضوع وحدت و اختلاف در این نوشتار در چارچوب شرایط دوران اسارت خواهد بود و یقینا در این زمان هر نتیجه اى گرفته باشیم قابل تعمیم به زمان هاى دیگر نیز مى باشد.
تعریف شکنجه:
وارد نمودن رنج و عذاب و اذیت به قصد تحت کنترل در آوردن فرد مورد شکنجه با استفاده از حربه هاى مختلف.
میزان عذاب شکنجه بستگى دارد به شکنجه گر (عامل شکنجه) و شرایط فرد مورد شکنجه که با توجه به نوع شکنجه و حالات شکنجه گر و شکنجه شونده متغیر است.
میزان عذاب شکنجه بستگى دارد به شکنجه گر (عامل شکنجه) و شرایط فرد مورد شکنجه که با توجه به نوع شکنجه و حالات شکنجه گر و شکنجه شونده متغیر است.
تاریخچه شکنجه:
ابتداى
تاریخ شکنجه بر مى گردد به آغاز خلقت آدمى و آغاز مخالفت هاى آدمیان با
بعضى قوانین وگروه ها و دوستى ها و دشمنى ها و ... در حقیقت تاریخ شکنجه از
داستان هابیل و قابیل و مشابه آن در جنگ ها و زندان ها و اسارتگاه ها و در
هر جایى که به نحوى افراد را تحت بندگى وبند خود مى گرفت، شروع شد. در صدر
اسلام، تاریخ انبیا و معصومان، قبل از آن و پس از آن شکنجه امرى عجین شده
با زندگى انسان ها بوده است و و ائمه معصومین (ع) همگان را از انجام دادن
این عمل زشت برحذر مى داشتند. پیامبر اکبر (ص) مثله کردن را حرام دانسته
است و حضرت على (ع) در تایید آن در وصیت هاى خود سخن گفته است.
حالات روانى شکنجه
شکنجه
به تناسب فشارها و خطرات و عواقب نامطلوبى که ایجاد مى کند، سبب بروز
حالات روانى خاصى مى شود که به برخى از آنها اشاره مى کنیم.
انواع حالات روانى شکنجه
الف - حالات روانى اسیر قبل از شکنجه.
ب - حالات روانى اسیر حین شکنجه.
ج - حالات روانى اسیر بعد از شکنجه.
هر یک از حالات روانى شکنجه در قبل، حین و بعد از آن، در این فصل مورد بحث و بررسى قرار مى گیرد و به تمامى بر اساس استدلال هاى علمى و روان شناسى و بر اساس واقعیات عینى و ملموس ارایه مى گردد.
بى شک حالات روانى اسرا وواکنش هاى آنان به شکنجه، با هم متفاوت است؛ اما در این فصل سعى شده است ویژگى هاى مشترک این واکنش ها بر اساس تجربیات شخصى مولف از شکنجه و نیز تبادل نظر با سایر اسرا بررسى و کاویده شود.
ب - حالات روانى اسیر حین شکنجه.
ج - حالات روانى اسیر بعد از شکنجه.
هر یک از حالات روانى شکنجه در قبل، حین و بعد از آن، در این فصل مورد بحث و بررسى قرار مى گیرد و به تمامى بر اساس استدلال هاى علمى و روان شناسى و بر اساس واقعیات عینى و ملموس ارایه مى گردد.
بى شک حالات روانى اسرا وواکنش هاى آنان به شکنجه، با هم متفاوت است؛ اما در این فصل سعى شده است ویژگى هاى مشترک این واکنش ها بر اساس تجربیات شخصى مولف از شکنجه و نیز تبادل نظر با سایر اسرا بررسى و کاویده شود.
شکنجه و حضور دیگران
آیا
حضور دیگران از شدت آثار شکنجه وعواقب آن مى کاهد؟ باید گفت حضور سایر
اسرا به هنگام شکنجه باعث مى شود تا ابراز هیجان، کم و مقاومت در مقابل درد
و شکنجه تسهیل گردد. وقتى افراد به طور دسته جمعى شکنجه مى شدند، درد
کمترى را احساس مى کردند؛ ولى وقتى اسیرى را به تنهایى براى شکنجه مى
بردند، عذاب شکنجه بسیار بیشتر بود. حضور دیگران چه قبل از شکنجه و چه در
حین شکنجه و چه پس از آن باعث سهولت پذیرش و تحمل پذیر شدن درد بوده است.
چه بسا نگاه کردن اسرا به یکدیگر به هنگام شکنجه شدن، موجب ایجاد حس همدلى و
اعتماد به نفس در آنان مى شد و تحمل درد را آسان مى کرد. برعکس اگر شکنجه
دراتاق شکنجه یا در هر محل دیگر به تنهایى انجام مى شد میزان فشار وارد شده
را افزایش مى داد.
حالات روانى اسیر بعد ازشکنجه
مهمترین حالات روانى که اسیران پس از شکنجه از خود بروز مى دادند عبارتند از:
۱- آرامش شدید:
پس از شکنجه، اسیر احساس راحتى و برداشته شدن بار و سنگینى از دوش خود را داشت و خلاصى از خطر را نوعى شانس دوباره زندگى مى دانست؛ احساسى جالب و آرامش بخش اسیر را در بر مى گرفت؛ مثل احساس سبک شدن وخلاصى از حالات سخت، البته اگر متوالیا حتى براى ساعتى یا چند ساعتى شکنجه متعاقب در پى نبود. حالت ریلاکس اسیر بیانگر فراغت از درد مستمر و مضاعف بوده است؛ البته ممکن بود کسى این حالات را نداشته باشد، ولى اندک بود. چه بسیار اسیران پس از تحمل شکنجه جملاتى از قبیل: «آخى راحت شدم، کتک چه مزه اى دارد، بدنم خارش داشت» و جملاتى از این قبیل - که همه نشانه راحتى پس از شکنجه بود - بر زبان مى آوردند و این راحتى به دلیل انجام دادن تکلیف و رهایى ازدرد بر فرد عارض مى شد.
۲- ضربان قلب طبیعى:
در حالت آرامش، ضربان قلب آرام مى شد و نوعى راحتى و موزون بودن ضربان قلب عاید مى گشت؛ البته این امر طبیعى است و اسیر چون یک مشکل و سختى را پشت سر گذاشته است،احساس خلاصى مى کند و به تبع آن ضربان قلب او عادى مى شود.
۳- اشتهاى شدید به خوردن و نوشیدن:
پس از شکنجه اشتها به خوردن و آشامیدن به اوج مى رسید. اگر خوردنى یا نوشیدنى دردسترس بود و ممنوع هم نبود، اسیران به آن تمایل زیادى نشان مى دادند. خوردن و آشامیدن ارتباط تنگاتنگ دارد با حالات روانى آدمى وچون اسیر پس از شکنجه - با وجود درد جسمانى - احساس خلاصى مى کند، اشتهایش افزایش مى یابد.
۴- احساس شعف وراحتى:
خوشحالى درونى، یکى از حالات خوب بعد از شکنجه بود که نشانه رها شدن از موقعیت دردناک بوده است و راحتى نسبى از درد، خنده، بشاش شدن، مهر و محبت کردن به دیگران، ایجاد نوعى امید دردل و احساس شانس بیشتر زنده ماندن را براى اسرا ایجاد مى کرد. ممکن بود اسیرى در این فکر باشد چرا کتک مى خورم؟ چه گناهى کردم؟ آخر چرا و چرا و چرا؟ ولى در مجموع حالات خوشحالى بعد از شکنجه بیشتر بوده است و این خوشحالى بیشتر به خاطر این بود که اسیر توانسته است وظیفه اش را خوب انجام دهد وتسلیم حرف هاى زور عراقى ها نشده است؛ لذا پس از شکنجه - به رغم درد بسیار - به گفتن طنز، لطیفه و شوخى مى پرداختند.
۵- حرکات طبیعى و موزون:
بعد از شکنجه، حرکات و حالات اسیر موزون و طبیعى مى شد. موزون بودن حرکات اسیر و برگشت به حالات اولیه یا طبیعى، نوعى راحتى روانى ایجاد مى کرد. در کلیت اسارت نوعى گسیختگى روانى و ناموزونى حاکم بود؛ اما وقتى شکنجه شدت مى گرفت و دوباره رفع مى شد، حالت آرامش شدت مى یافت.
۶- کوفتگى هاى شدید بدنى به همراه راحتى روانى:
بعد از شکنجه اسرا درد جسمانى را نوعى راحتى به حساب مى آوردند؛ به تعبیر دیگر در قیاس دو درد (درد جسمانى و درد روانى) دردى که کمتر فشار وارد نماید در درد شدیدتر محو مى شود؛ مثلا کوبیدگى هاى بدن نوعى لذت پس از شکنجه محسوب مى شد. خستگى جسمانى بعد از شکنجه به جا مى ماند؛ اما مشاهده آثار شکنجه نه فقط دردناک نبود، بلکه به اسیر احساس لذت مى داد؛ البته بعضى از آثار آن غیر قابل تحمل بود که خود فشارزا بودند.
میزان اعتقاد، اعتماد به نفس و هدفمند بودن رفتار اسیران در صبر و تحمل آنان دخیل بود.
۷- بذله گویى و شوخ طبعى:
بعد از شکنجه به خاطر این که از خطر خارج مى شدیم، بچه ها شوخى مى کردند و لطیفه مى گفتند و مى خندیدند. یکى مى گفت: ما که باکى نداریم هر چه مى خواهند بزنند یکى از عراقى ها مى گفت: من تعجب مى کنم، شما این همه کتک مى خورید ولى بعد از شکنجه و کتک دایم مى خندید و شوخى مى کنید؛ اصلا شما آدم هاى استثنایى هستید. عراقى هاى دیگر مشابه آن را مى گفتند. یکى از اسیران پاسدار وقتى که به شدت مورد شکنجه قرار گرفته بود، در حالى که ممنوع الکلام هم بودیم، وقتى از حالش پرسیدیم با علامت واشاره گفت: فلانى یک عصا و کلاه شاپو نیاز دارم، که البته همه این کارها به خاطر تقویت روحیه اسیران بود. بسیارى از اسیران به شوخى مى گفتند: به کتک عادت کردیم اگر یک روز شکنجه نشویم بدنمان مى خارد و ...
۸- آثار شکنجه در مدت طولانى:
آثار برخى شکنجه ها - چه شکنجه هاى جسمانى و چه شکنجه هاى روانى - به سال هاى بعد مى رسید؛ یعنى بعضى از شکنجه ها آثار و عواقبش آنى نبود بلکه در آینده خطراتى را در پى داشت. یکى از دژبان هاى عراقى مى گفت: پس از شکنجه فعلا خوشحال باشید؛ آثار ضربات ما چند سال بعد وقتى آزاد شدید معلوم مى شود، دندان هایتان چطور
مى شود، درد کمر و استخوان و .. هر یک بروز مى کند و .. و البته به واقع او راست گفته بود، چه بسیار اسیرانى که یک به یک انواع بیمارى ها و آثار شکنجه در بدنشان بروز مى نماید و بعضا به شهادت مى رسند.
شکنجه جزو لاینفک اسارت در عراق بود؛ به طورى که هرگاه از اسارت حرف مى زنیم خود به خود شکنجه هاى ناجوانمردانه تداعى مى شود. در دوران اسارت شکنجه به اشکال مختلف وجود داشت، البته بیشتر شکنجه ها به صورت زدن با شلاق و باتوم و زدن و مضروب کردن با دست و پا (سیلى و مشت و لگد) بود و سایر موارد از این قبیل.
۱- آرامش شدید:
پس از شکنجه، اسیر احساس راحتى و برداشته شدن بار و سنگینى از دوش خود را داشت و خلاصى از خطر را نوعى شانس دوباره زندگى مى دانست؛ احساسى جالب و آرامش بخش اسیر را در بر مى گرفت؛ مثل احساس سبک شدن وخلاصى از حالات سخت، البته اگر متوالیا حتى براى ساعتى یا چند ساعتى شکنجه متعاقب در پى نبود. حالت ریلاکس اسیر بیانگر فراغت از درد مستمر و مضاعف بوده است؛ البته ممکن بود کسى این حالات را نداشته باشد، ولى اندک بود. چه بسیار اسیران پس از تحمل شکنجه جملاتى از قبیل: «آخى راحت شدم، کتک چه مزه اى دارد، بدنم خارش داشت» و جملاتى از این قبیل - که همه نشانه راحتى پس از شکنجه بود - بر زبان مى آوردند و این راحتى به دلیل انجام دادن تکلیف و رهایى ازدرد بر فرد عارض مى شد.
۲- ضربان قلب طبیعى:
در حالت آرامش، ضربان قلب آرام مى شد و نوعى راحتى و موزون بودن ضربان قلب عاید مى گشت؛ البته این امر طبیعى است و اسیر چون یک مشکل و سختى را پشت سر گذاشته است،احساس خلاصى مى کند و به تبع آن ضربان قلب او عادى مى شود.
۳- اشتهاى شدید به خوردن و نوشیدن:
پس از شکنجه اشتها به خوردن و آشامیدن به اوج مى رسید. اگر خوردنى یا نوشیدنى دردسترس بود و ممنوع هم نبود، اسیران به آن تمایل زیادى نشان مى دادند. خوردن و آشامیدن ارتباط تنگاتنگ دارد با حالات روانى آدمى وچون اسیر پس از شکنجه - با وجود درد جسمانى - احساس خلاصى مى کند، اشتهایش افزایش مى یابد.
۴- احساس شعف وراحتى:
خوشحالى درونى، یکى از حالات خوب بعد از شکنجه بود که نشانه رها شدن از موقعیت دردناک بوده است و راحتى نسبى از درد، خنده، بشاش شدن، مهر و محبت کردن به دیگران، ایجاد نوعى امید دردل و احساس شانس بیشتر زنده ماندن را براى اسرا ایجاد مى کرد. ممکن بود اسیرى در این فکر باشد چرا کتک مى خورم؟ چه گناهى کردم؟ آخر چرا و چرا و چرا؟ ولى در مجموع حالات خوشحالى بعد از شکنجه بیشتر بوده است و این خوشحالى بیشتر به خاطر این بود که اسیر توانسته است وظیفه اش را خوب انجام دهد وتسلیم حرف هاى زور عراقى ها نشده است؛ لذا پس از شکنجه - به رغم درد بسیار - به گفتن طنز، لطیفه و شوخى مى پرداختند.
۵- حرکات طبیعى و موزون:
بعد از شکنجه، حرکات و حالات اسیر موزون و طبیعى مى شد. موزون بودن حرکات اسیر و برگشت به حالات اولیه یا طبیعى، نوعى راحتى روانى ایجاد مى کرد. در کلیت اسارت نوعى گسیختگى روانى و ناموزونى حاکم بود؛ اما وقتى شکنجه شدت مى گرفت و دوباره رفع مى شد، حالت آرامش شدت مى یافت.
۶- کوفتگى هاى شدید بدنى به همراه راحتى روانى:
بعد از شکنجه اسرا درد جسمانى را نوعى راحتى به حساب مى آوردند؛ به تعبیر دیگر در قیاس دو درد (درد جسمانى و درد روانى) دردى که کمتر فشار وارد نماید در درد شدیدتر محو مى شود؛ مثلا کوبیدگى هاى بدن نوعى لذت پس از شکنجه محسوب مى شد. خستگى جسمانى بعد از شکنجه به جا مى ماند؛ اما مشاهده آثار شکنجه نه فقط دردناک نبود، بلکه به اسیر احساس لذت مى داد؛ البته بعضى از آثار آن غیر قابل تحمل بود که خود فشارزا بودند.
میزان اعتقاد، اعتماد به نفس و هدفمند بودن رفتار اسیران در صبر و تحمل آنان دخیل بود.
۷- بذله گویى و شوخ طبعى:
بعد از شکنجه به خاطر این که از خطر خارج مى شدیم، بچه ها شوخى مى کردند و لطیفه مى گفتند و مى خندیدند. یکى مى گفت: ما که باکى نداریم هر چه مى خواهند بزنند یکى از عراقى ها مى گفت: من تعجب مى کنم، شما این همه کتک مى خورید ولى بعد از شکنجه و کتک دایم مى خندید و شوخى مى کنید؛ اصلا شما آدم هاى استثنایى هستید. عراقى هاى دیگر مشابه آن را مى گفتند. یکى از اسیران پاسدار وقتى که به شدت مورد شکنجه قرار گرفته بود، در حالى که ممنوع الکلام هم بودیم، وقتى از حالش پرسیدیم با علامت واشاره گفت: فلانى یک عصا و کلاه شاپو نیاز دارم، که البته همه این کارها به خاطر تقویت روحیه اسیران بود. بسیارى از اسیران به شوخى مى گفتند: به کتک عادت کردیم اگر یک روز شکنجه نشویم بدنمان مى خارد و ...
۸- آثار شکنجه در مدت طولانى:
آثار برخى شکنجه ها - چه شکنجه هاى جسمانى و چه شکنجه هاى روانى - به سال هاى بعد مى رسید؛ یعنى بعضى از شکنجه ها آثار و عواقبش آنى نبود بلکه در آینده خطراتى را در پى داشت. یکى از دژبان هاى عراقى مى گفت: پس از شکنجه فعلا خوشحال باشید؛ آثار ضربات ما چند سال بعد وقتى آزاد شدید معلوم مى شود، دندان هایتان چطور
مى شود، درد کمر و استخوان و .. هر یک بروز مى کند و .. و البته به واقع او راست گفته بود، چه بسیار اسیرانى که یک به یک انواع بیمارى ها و آثار شکنجه در بدنشان بروز مى نماید و بعضا به شهادت مى رسند.
شکنجه جزو لاینفک اسارت در عراق بود؛ به طورى که هرگاه از اسارت حرف مى زنیم خود به خود شکنجه هاى ناجوانمردانه تداعى مى شود. در دوران اسارت شکنجه به اشکال مختلف وجود داشت، البته بیشتر شکنجه ها به صورت زدن با شلاق و باتوم و زدن و مضروب کردن با دست و پا (سیلى و مشت و لگد) بود و سایر موارد از این قبیل.
انواع شکنجه
الف - شکنجه هاى روانى:
تعریف: انواع عذاب و اذیت هاى که روان آدمى را بیازارد و به آن لطمه بزند.
ب -شکنجه هاى جسمانى:
تعریف: عذابى که جسم و جوارح آدمى را تهدید کند و به آن آسیب برساند.
تعریف: انواع عذاب و اذیت هاى که روان آدمى را بیازارد و به آن لطمه بزند.
ب -شکنجه هاى جسمانى:
تعریف: عذابى که جسم و جوارح آدمى را تهدید کند و به آن آسیب برساند.
شکنجه روانى
شکنجه
هاى روانى - با توجه به مطالبى که در مباحث قبل آمده - مصداق واقعى سخت
ترین عذاب ها است. از آن جا که مى دانیم همیشه و در طول تاریخ براى این که
عذاب شدیدتر باشد، یورش هاى روانى ووارد کردن استرس ها از شگردهاى حاکمان
بوده، حتى در اعتقادات و ادعیه ما وارد شده است که عذاب روانى روز قیامت
سخت تر از عذاب جسمانى است.
شکنجه هاى روانى همیشه سخت تر از شکنجه هاى جسمانى است، وقتى فرد دچار یک عارضه روانى سخت مى شود، به جرات
مى توان گفت: ضربات جسمانى را کمتر احساس خواهد نمود. در اسارت این امر بسیار بدیهى به نظر مى رسید. تونل وحشت یا اتاق آرایش و نقاشى و ... از مصداق هاى شکنجه روانى در اسارت است.
تونل وحشت چنین بود که وقتى یک یا چند اسیر در محاصره بسیار تنگ و سخت شلاق به دستان و باتوم به دستان عراقى قرار مى گرفت، با شلاق و باتوم و نبشى و یا چیز دیگرى که به دستشان مى آمد آنها را مى زدند چه بسا اسیر بى هوش مى شد و آنان همچنان مى زدند. هرگز یادم نمى رود وقتى که ما را به استخبارات و امنیت ناصریه عراق بردند، همین که ما را از ماشین پیاده کردند گروهى ایستاده بودند و مى زدند. بعضى ها وحشیانه شاخه هاى درختان را سریع مى شکستند و بر بدن هاى اسیران مى کوبیدند، حال به کجاى بدن و سر و صورت اصابت کند معلوم نبود.
عراقى ها انواع دیگرى از شکنجه ها را نیز در اسارت انجام مى دادند که در جاى خود بیان مى شود.
شکنجه هاى روانى همیشه سخت تر از شکنجه هاى جسمانى است، وقتى فرد دچار یک عارضه روانى سخت مى شود، به جرات
مى توان گفت: ضربات جسمانى را کمتر احساس خواهد نمود. در اسارت این امر بسیار بدیهى به نظر مى رسید. تونل وحشت یا اتاق آرایش و نقاشى و ... از مصداق هاى شکنجه روانى در اسارت است.
تونل وحشت چنین بود که وقتى یک یا چند اسیر در محاصره بسیار تنگ و سخت شلاق به دستان و باتوم به دستان عراقى قرار مى گرفت، با شلاق و باتوم و نبشى و یا چیز دیگرى که به دستشان مى آمد آنها را مى زدند چه بسا اسیر بى هوش مى شد و آنان همچنان مى زدند. هرگز یادم نمى رود وقتى که ما را به استخبارات و امنیت ناصریه عراق بردند، همین که ما را از ماشین پیاده کردند گروهى ایستاده بودند و مى زدند. بعضى ها وحشیانه شاخه هاى درختان را سریع مى شکستند و بر بدن هاى اسیران مى کوبیدند، حال به کجاى بدن و سر و صورت اصابت کند معلوم نبود.
عراقى ها انواع دیگرى از شکنجه ها را نیز در اسارت انجام مى دادند که در جاى خود بیان مى شود.
شکنجه جسمانى
شکنجه
هاى جسمانى به مراتب راحت تر از شکنجه هاى روانى است؛ زیرا اگر هر عضوى از
جوارح مورد شکنجه قرار گیرد روان آدمى در دردش شریک خواهد شد. شاعر جالب
سروده است:
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
توکز محنت دیگران بى غمى
نشاید که نامت نهند آدمى
شکنجه هاى جسمانى ابعاد مختلفى دارد که در صفحات بعد به آن اشاره خواهد شد.
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
توکز محنت دیگران بى غمى
نشاید که نامت نهند آدمى
شکنجه هاى جسمانى ابعاد مختلفى دارد که در صفحات بعد به آن اشاره خواهد شد.
ادغام شکنجه هاى جسمانى و روانى
بى
شک شکنجه هاى جسمانى و روانى توامان اسیر را آزار مى داد و اسیر با وضعیت
بحرانى و نگران کننده ادغام شکنجه هاى جسمانى و روانى، درد رابیشتر حس مى
کرد. همان گونه که قبلا هم اشاره شد ارتباط تعاملى و لاینفک جسم و روان
باعث مى شود خوشحالى و بدحالى را توامان حس کنند و شدت و ضعف درد بر میزان
اثرگذارى آن نقش داشته است.
انواع شکنجه هاى روانى
۱- انتظار شکنجه
۲- تحقیرها
۲- تحقیرها
انواع تحقیرهاى اسارت:
تحقیرهاى اسارت فهرست وار عبارتند از:
۱-۲: ممنوعیت هاى عاطفى، اجتماعى، سنتى و ...
۲-۲: رودررو قرار دادن اسیر از شکنجه هاى مختلف مثلا: گاهى دو اسیر را روبه رو مى کردند تا به هم سیلى بزنند و یا مجبور کردن اسرا براى تف کردن به روى همدیگر، حتى گاهى دو برادر، پدر و پسر یا دو رفیق و ...
۳-۲: مسخره و استهزاى اسیر. استفاده از عبارات و جملات رکیک براى تمسخر اسیران.
۴-۲: خوار و کوچک شمردن با بیان مطالب دروغ و تحقیرآمیز، مثل این که شما مجوس و آتش پرست هستید و ما اسلام را به ایران آوردیم. شما آتش پرست بودید، عرب شما را مسلمان کرد و شما مجبور شدید بپذیرید، شما چه جور رزمنده اى بودید. شما چه هستید و چه جورید.
۳- شایعه پراکنى ها:
عوامل موثر در پخش شایعه عبارتند از:
۱- عوامل اجتماعى(ابهام در خبر، ترس هاى اجتماعى و خلاء خبرى)
۲- عوامل فردى (جلب توجه، تسلط بر شنونده و پرکردن وقت)
۴- ترور شخصیت :
از شگردهاى بسیار ناجوانمردانه و شیادانه عراقى ها که با مساعدت اسراى جاسوس خود فروخته و اجیر انجام مى گرفت، ترور شخصیت بود که به طرق مختلف انجام مى گرفت. از جمله آن ها تهمت هاى جنسى با بدترین و زشت ترین شکل آن بود.
تهمت هاى شخصیتى، هرچه شخصیت افراد مهم تر و برتر بود میزان تهمت ها بیشتر بود و البته این امور مطلق نمى باشد.
هر یک از اشکال ترور شخصیت اسرا به نیات پلید عراقى ها بستگى داشت چون مى بایست اسرایى را که از محبوبیت برخوردار بودند به طرقى به ظاهر موجه، بشکنند. ترور شخصیت بیشتر در مورد روحانیان، فرماندهان، پاسداران، معلمان، بسیجیان و افراد برجسته انجام مى پذیرفت.
۵- محدود کردن اسرا
۶- وعده و وعیدهاى طولانى شکنجه
۷- محدودیت هاى اعتقادى
۸- محدودیت هاى مربوط به ارسال نامه ها
۹- انواع ممنوعیت هاى غیرمعقول و خواسته هاى غیرقانونى
۱۰- انواع محدودیت هاى ناجوانمردانه
۱۱- انواع امر و نهى هاى نظامى و غیرنظامى
۱۲- ممنوعیت امور عادى در اسارت و زدن اسرا
۱۳- شکنجه هاى روانى در بیمارستان
۱۴- مصاحبه هاى اجبارى براى رادیو و تلویزیون عراق
۱۵- شهادت سایر اسرا
مثلا در اوایل اسارت بود. تازه از استخبارات و امنیت بغداد و ناصریه، ما را وارد کمپ کرده بودند. همه ایام قبل از ورود به اردوگاه را فشار روحى و شکنجه و عذاب بسیار دست و پا زده بودیم. روزگار خیلى سختى بود. اسیر بسیجى گیلانى به نام آقا مرتضى مجروحى هم همراهمان بود که به این محل و آن محل منتقل مى شد، همواره با ما کتک مى خورد و شکنجه مى شد، از تشنگى و گرسنگى و همه چیز رنج مى برد تا این که روز اول در اردوگاه اسرا و در آسایشگاه که عراقى ها همه ما را مى زدند و ناجوانمردانه آماج شکنجه هاى وحشیانه آن ها بودیم، این عزیز بسیجى، چندین مرتبه مورد تهاجم و شکنجه آنان قرار گرفت، بر بدنش مى کوفتند و او فریاد مى کشید«مومنان جهاد بنمایید در راه خدا، الله اکبر، خمینى رهبر» و ... اما عراقى ها همچنان او را مى زدند. تشنج بسیار سختى عذابش مى داد. لحظاتى بعد دو نفر از بهیاران عراقى آمدند و به اجبار آمپولى را به او تزریق کردند. لحظاتى کوتاه پس از آن «آقا مرتضى» سکوتى کرد و به جنت الماوى پر کشید. اسرا در بهت و ماتم سکوتش، یاراى گریستن هم نداشتند. به راستى همه ما چنان مرگى را آرزو مى کردیم؛ لکن تحمل فشار روانى و عذاب و شکنجه روانى این حادثه براى اسرا سخت و جانکاه بود.
۱۶- به بازى گرفتن احساسات پاک اسرا
۱۷- شکنجه روانى با استفاده از رسانه هاى گروهى
۱۸- تفتیش
۱۹- بازجویى
۲۰- سرکوب نمودن هرعملى که اسیران براى آرامش روانى خود اختراع و ابداع مى کردند
۲۱- پخش صداهاى آزار دهنده براى آزار دادن اسرا صداهاى حیوانات و سایر صداها از بلندگوهاى اردوگاه پخش مى شد.
۲۲- درج اکاذیب در نامه هاى اسرا
۲۳- مجبور کردن اسرا به احترام گذاشتن به همه عراقى ها
۲۴- شکنجه دادن افرادى که از محبوبیت بیشترى بین اسیران برخوردار بودند
۲۵- مجبور کردن اسرا به توهین کردن به مقدسات و شعار دادن علیه بزرگان نظام جمهورى اسلامى
۲۶- برگرداندن اسیر به اردوگاه اسرا پس از اعلام آزادى
۲۷- تنگناهاى مختلف مثل آب آشامیدنى، دستشویى، حمام و ...
۲۸- استفاده از رنگ هاى تند و آزار دهنده
۲۹- حبس هاى انفرادى
۳۰- راه رفتن بر روى محل زندگى و غذاخورى و پتوى اسیران در آسایشگاه با کفش هاى کثیف و گلى
۳۱- لخت کردن اسیران و اجبار براى حضور دسته جمعى در حمام
۳۲- اعلام برخى بیمارى ها در اسیران که بعضا مسرى هم بودند
۳۳- شرطى کردن اسیر
۳۴- کتک زدن اسیران به بهانه هاى واهى و غیرمنطقى
۳۵- نشاندن اسیر در صف نظام
۳۶- بنشین و بر پاهاى بسیار زیاد و طولانى
۳۷- سوءتغذیه به واسطه کمبود غذا و آب و ...
۳۸- پاره کردن نامه هاى اسیران
۳۹- تبلیغ و تضعیف روحیه اسیران با کمک گرفتن از منافقان
این ها همه قطره اى از بیدادى بود که بر آزادگان ما در سال هاى اسارت رفت.
۱-۲: ممنوعیت هاى عاطفى، اجتماعى، سنتى و ...
۲-۲: رودررو قرار دادن اسیر از شکنجه هاى مختلف مثلا: گاهى دو اسیر را روبه رو مى کردند تا به هم سیلى بزنند و یا مجبور کردن اسرا براى تف کردن به روى همدیگر، حتى گاهى دو برادر، پدر و پسر یا دو رفیق و ...
۳-۲: مسخره و استهزاى اسیر. استفاده از عبارات و جملات رکیک براى تمسخر اسیران.
۴-۲: خوار و کوچک شمردن با بیان مطالب دروغ و تحقیرآمیز، مثل این که شما مجوس و آتش پرست هستید و ما اسلام را به ایران آوردیم. شما آتش پرست بودید، عرب شما را مسلمان کرد و شما مجبور شدید بپذیرید، شما چه جور رزمنده اى بودید. شما چه هستید و چه جورید.
۳- شایعه پراکنى ها:
عوامل موثر در پخش شایعه عبارتند از:
۱- عوامل اجتماعى(ابهام در خبر، ترس هاى اجتماعى و خلاء خبرى)
۲- عوامل فردى (جلب توجه، تسلط بر شنونده و پرکردن وقت)
۴- ترور شخصیت :
از شگردهاى بسیار ناجوانمردانه و شیادانه عراقى ها که با مساعدت اسراى جاسوس خود فروخته و اجیر انجام مى گرفت، ترور شخصیت بود که به طرق مختلف انجام مى گرفت. از جمله آن ها تهمت هاى جنسى با بدترین و زشت ترین شکل آن بود.
تهمت هاى شخصیتى، هرچه شخصیت افراد مهم تر و برتر بود میزان تهمت ها بیشتر بود و البته این امور مطلق نمى باشد.
هر یک از اشکال ترور شخصیت اسرا به نیات پلید عراقى ها بستگى داشت چون مى بایست اسرایى را که از محبوبیت برخوردار بودند به طرقى به ظاهر موجه، بشکنند. ترور شخصیت بیشتر در مورد روحانیان، فرماندهان، پاسداران، معلمان، بسیجیان و افراد برجسته انجام مى پذیرفت.
۵- محدود کردن اسرا
۶- وعده و وعیدهاى طولانى شکنجه
۷- محدودیت هاى اعتقادى
۸- محدودیت هاى مربوط به ارسال نامه ها
۹- انواع ممنوعیت هاى غیرمعقول و خواسته هاى غیرقانونى
۱۰- انواع محدودیت هاى ناجوانمردانه
۱۱- انواع امر و نهى هاى نظامى و غیرنظامى
۱۲- ممنوعیت امور عادى در اسارت و زدن اسرا
۱۳- شکنجه هاى روانى در بیمارستان
۱۴- مصاحبه هاى اجبارى براى رادیو و تلویزیون عراق
۱۵- شهادت سایر اسرا
مثلا در اوایل اسارت بود. تازه از استخبارات و امنیت بغداد و ناصریه، ما را وارد کمپ کرده بودند. همه ایام قبل از ورود به اردوگاه را فشار روحى و شکنجه و عذاب بسیار دست و پا زده بودیم. روزگار خیلى سختى بود. اسیر بسیجى گیلانى به نام آقا مرتضى مجروحى هم همراهمان بود که به این محل و آن محل منتقل مى شد، همواره با ما کتک مى خورد و شکنجه مى شد، از تشنگى و گرسنگى و همه چیز رنج مى برد تا این که روز اول در اردوگاه اسرا و در آسایشگاه که عراقى ها همه ما را مى زدند و ناجوانمردانه آماج شکنجه هاى وحشیانه آن ها بودیم، این عزیز بسیجى، چندین مرتبه مورد تهاجم و شکنجه آنان قرار گرفت، بر بدنش مى کوفتند و او فریاد مى کشید«مومنان جهاد بنمایید در راه خدا، الله اکبر، خمینى رهبر» و ... اما عراقى ها همچنان او را مى زدند. تشنج بسیار سختى عذابش مى داد. لحظاتى بعد دو نفر از بهیاران عراقى آمدند و به اجبار آمپولى را به او تزریق کردند. لحظاتى کوتاه پس از آن «آقا مرتضى» سکوتى کرد و به جنت الماوى پر کشید. اسرا در بهت و ماتم سکوتش، یاراى گریستن هم نداشتند. به راستى همه ما چنان مرگى را آرزو مى کردیم؛ لکن تحمل فشار روانى و عذاب و شکنجه روانى این حادثه براى اسرا سخت و جانکاه بود.
۱۶- به بازى گرفتن احساسات پاک اسرا
۱۷- شکنجه روانى با استفاده از رسانه هاى گروهى
۱۸- تفتیش
۱۹- بازجویى
۲۰- سرکوب نمودن هرعملى که اسیران براى آرامش روانى خود اختراع و ابداع مى کردند
۲۱- پخش صداهاى آزار دهنده براى آزار دادن اسرا صداهاى حیوانات و سایر صداها از بلندگوهاى اردوگاه پخش مى شد.
۲۲- درج اکاذیب در نامه هاى اسرا
۲۳- مجبور کردن اسرا به احترام گذاشتن به همه عراقى ها
۲۴- شکنجه دادن افرادى که از محبوبیت بیشترى بین اسیران برخوردار بودند
۲۵- مجبور کردن اسرا به توهین کردن به مقدسات و شعار دادن علیه بزرگان نظام جمهورى اسلامى
۲۶- برگرداندن اسیر به اردوگاه اسرا پس از اعلام آزادى
۲۷- تنگناهاى مختلف مثل آب آشامیدنى، دستشویى، حمام و ...
۲۸- استفاده از رنگ هاى تند و آزار دهنده
۲۹- حبس هاى انفرادى
۳۰- راه رفتن بر روى محل زندگى و غذاخورى و پتوى اسیران در آسایشگاه با کفش هاى کثیف و گلى
۳۱- لخت کردن اسیران و اجبار براى حضور دسته جمعى در حمام
۳۲- اعلام برخى بیمارى ها در اسیران که بعضا مسرى هم بودند
۳۳- شرطى کردن اسیر
۳۴- کتک زدن اسیران به بهانه هاى واهى و غیرمنطقى
۳۵- نشاندن اسیر در صف نظام
۳۶- بنشین و بر پاهاى بسیار زیاد و طولانى
۳۷- سوءتغذیه به واسطه کمبود غذا و آب و ...
۳۸- پاره کردن نامه هاى اسیران
۳۹- تبلیغ و تضعیف روحیه اسیران با کمک گرفتن از منافقان
این ها همه قطره اى از بیدادى بود که بر آزادگان ما در سال هاى اسارت رفت.
۹۳/۰۵/۲۶