من الحبیب الی الغریب
۲- جنگ نرم، حرف من نیست. گفته «آقا»ست. این نیز مسلم است که بخش اعظم جنگ
نرم - بخوانید جنگ سخت!- در فضای سایبر می گذرد. فضای سایبر اما خیلی هم
مجازی نیست. گاهی اندازه ۱۰۰ فضای واقعی کارکرد دارد و اثر می گذارد. در
فضای مجازی، در این جنگ نرم، بعضی از ما قبل و بعضی بعد از سال ۸۸ هم قسم
شدیم که اجازه ندهیم در خط مقدم گوگل، علمدار انقلاب اسلامی تنها بماند. پس
وبلاگ زدیم تا سنگری برای نبرد داشته باشیم. جنگ نرم را جدی گرفته بودیم و
ایضاً وب مان را. در هر دو جنبه «تعهد» و «تخصص» به بسیاری از فتوحات نیز
نائل شدیم. نشان دادیم در اینترنت هم می توان بسیجی وار جنگید. بعضی مان
با وضو دست به کلیک می شدند. بعضی مان هنگام کار، نوشتن، طرح زدن، سرودن،
کلیپ ساختن، کاریکاتور، عکاسی، امور فنی و... حتی «یا زهرا(س)» می گفتیم
که رمز داشته باشیم. قرآن را می خواهم قسم بخورم که در بحبوحه فتنه ۸۸ اصل
کاری ترین سران استکبار، از وبلاگ من و ما و شما رسماً حساب می بردند و
علی الدوام رصدمان می کردند. واقعیت این بود مردانه ایستاده بودیم تا
فضای مجازی، محل جولان دشمن در عرصه جنگ نرم نشود. نشد! یعنی تا آنجا که با
ما بود، کم نگذاشتیم. خدا هم آمد کمک مان. برکت داد به کارمان. کار به
جایی رسید که خامنه ای به سربازان جوانش سمت داد: «افسران جوان جنگ نرم».
۳- این روزها اما روزهای دیگری است. شاید فتنه ۸۸ تمام شده باشد، اما جنگ
نرم و فضای مجازی و اینترنت، به قوت خود باقی است. دفاع مقدس در حوزه سایبر
به قوت خود باقی است. مع الاسف به وبلاگ فلان دوست می روم، می بینم
نوشته: اثاث کشی داشتیم، مشغله ام زیاد است، کنکور هم نزدیک، باش تا
برگردیم! نتیجه می گیرم، لابد حاج احمد و حسن باقری بیکار بودند! به وبلاگ
بهمان دوست دانشجو می روم، می بینم سه ماه سه ماه وبلاگش را به روز می
کند! نتیجه می گیرم شهدا نه ازدواج کرده بودند، نه از شهری به شهر دیگر
رفته بودند، نه برای مقطع بالاتر در حال تحصیل بودند! جز جنگ و جبهه هم هیچ
کار دیگری نداشتند! این همه شبهه، این همه فشار، این همه ظلم، این همه
انحراف، این همه فتنه، این همه مظلومیت و این همه تنهایی، آیا فعالیت
بیشتری نمی طلبد از دوستان وب نویس؟! به وب دوستی دیگر می روم، لیکن جز
چند تار عنکبوت، هیچ نمی بینم! و می بینم در آخرین به روزرسانی اش که مال
آبان ۹۰ است، از قول سیدحسن نصرالله، به لانه اسرائیل، لقب خانه عنکبوت
داده! پس قصد می کنم وارد وب دوست دیگری شوم، می بینم اصلاً صفحه اش باز
نمی شود! به آن یکی وبلاگ سر می زنم. می بینم ۹ ماه از خداحافظی اش گذشته!
وارد وبی دیگر می شوم. می بینم نشانی جدیدش را گذاشته. روی آدرس کلیک می
کنم، به یک نشانی دیگر رهنمون می شوم و... بعد از چند بار جا به جایی،
هیچ نمی بینم الا این شعر که «گوگل اگر از یزید لبریز شود، ما پشت به سالار
شهیدان نکنیم!» تاریخ متن را نگاه می کنم، سوم آذر ۸۹!
آهای دوستان عزیز! اولاً این همه گرم و نرم نیست «جنگ نرم». ثانیاً وبلاگ
ها بسیار مؤثرند در این جنگ سخت. برادران! خواهران! یک جنگ نرم است و یک وب
شما وبلاگ تان را اگر مرکز جمهوری اسلامی نمی دانید و اگر فکر می کنید
جاده اهواز – خرمشهر از وبلاگ شما مهم تر است... این همه نامش «تواضع»
نیست، «تنبلی» است، البته خوب می دانم بسیاری تان درگیر هزار و یک کار
دیگرید و صدها مشغله دارید، لیکن این «هزار و یک کار دیگر» و این «مشغله
ها» را شهدا هم داشتند. تازه! حاج حسین خرازی یک دست هم نداشت!
وبلاگ تان بسیار مهم است. مظلوم و غریب رهایش نکنید، وبلاگ هم یک کارتان،
یک سنگرتان، داشته باشید هوایش را. حتماً باید دوباره فتنه شود که بیدار
شوید؟! آیا فکر نمی کنید کار شما در فضای سایبر، به تولید بصیرت کمک می
کند و از برد فتنه می کاهد؟! کجا فضا خوابیده؟! فضا یا من و شما؟! کدامیک
خوابیده ایم؟! در دوکوهه سایبر، هر وبلاگی، حکم «ساختمان گردان حبیب» است.
سال ها پس از هشت سال دفاع مقدس، به برکت راهیان مقدس نور، هنوز محکم و
شلوغ و سرپاست ساختمان گردان حبیب، اما گفت: «من الحبیب الی الغریب... ».