اختلافات نظری و اعتقادی وهابیان با سائر مسلمین (2)
بزرگداشت موالید و وفات اولیای خدا
بر اساس گواهی تاریخ یکی از اعمال که مسلمین در طول تاریخ در موقعیتهای
خاص انجام میدهند بر پایی مراسم جشن وشادی به دلیل اهمیت و مبارک بودن آن
موقعیت انجام میشود؛ خواه ولادت امام باشد و یا بعثت پیامبر و مانند ان.
قسطلانی از علمای مشهورقرن نهم میگوید: «مسلمانان پیوسته در ماه میلاد
پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) جشن میگیرند، اطعام میکنند، شبها به
پخش انواع صدقات میپردازند، اظهار شادمانی کرده ونیکیها را دو چندان
میکنند و به قرائت اشعاری در ولادت آن حضرت میپردازند ...» دیار بکری که
از قضات مکه در قرن دهم به شمار میرفت در تاریخ خود همین مضمون را
مینویسد (67) . این دونص تاریخی نشان میدهد که بزرگداشت موالید اولیای
الهی در تاریخ اسلام ریشة دیرینه دارد.
ولی متاسفانه وهابیان با بر
پایی مراسم و محافل که به مناسبت موالید و وفیات بزرگان دین واولیای الهی
مخالفت ورزیده و آن را بدعت میشمارند. شورای دائمی فتوای وهابیان میگوید:
جایز نیست در سوگ انبیاء و صالحین و نیز زنده کردن یاد آنان در روز
تولدشان و بر داشتن علم، چراغانی و شمع نصب کردن بر قبورشان مراسمی
برگزار شود؛ زیرا تمام اینها از بدعتهای است که در دین وارد شده است و از
موارد شرک است» (68) در حال که مهر ورزی و تکریم به پیامبر (صلی الله علیه
وآله وسلم) و ذوی القربای او و همچنین سایر بزرگان دین واولیا الهی از
اصول اسلام است که هم ریشة دیرینه تاریخی دارد و هم از لحاظ عقل ونقل مستند
است
زیرا یکی از قانونهای عقلی وجوب شکر منعم و دوست داشتن نعمت دهنده
است پس دوست داشتن و تشکر از خداوند متعال که منعم حقیقی و رزّاق علی
الاطلاق است برهمگان واجب، و دوست داشتن پیامبراعظم (صلی الله علیه وآله
وسلم) که رحمت الهی و واسطه فیض است لازم میباشد، محبت و مودت اهل بیت وی
هم بر اساس قرآن مجید از خواستههای خدا ورسولش میباشد زیرا در سوره شوری
آمده است: «قُل لا اَ سئَلُکُم عَلَیه اَجراً الّا المَوَده فی القَربی»
بگو من هیچ اجر وپاداشی (در برابر رسالت خود) از شما نمیخواهم، جز اینکه
ذوی القربای مرا دوست دارید. (69) در حدیث از اهل سنت امده که پیامبر (صلی
الله علیه وآله وسلم) فرمود: «اَحِبوا اللهَ لِما یَغذوکم و اَحِبونی
بحُبِّ الله ِ و اَحِبّوا اهلَ بیتی لِحُبّی» خداوند را از آن جهت دوست
بدارید که روزی شما را میدهد و مرا بخاطر خدا و اهل بیت مرا بخاطر من دوست
دارید. (70)
بنا بر این از این گونه ادلهها چنین استفاده میشود که
محبت برخی از افراد بر انسان واجب است: 1 خداوند 2 رسول خدا 3 اهل بیت
پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و از طرف دیگر محبت از خود آثار و لوازمی
دارد و این آثار و لوازم قابل عمل است مگر انکه با دلائل شرعی معارضه
داشته باشد، از آثار محبت میتوان موارد ذیل را بر شمرد: 1- اطاعت و انقیاد
از محبوب 2- زیارت محبوب 3- تکریم وتعظیم محبوب 4- بر آورده کردن حاجتهای
محبوب 5-دفاع از محبوب به انحای مختلف 6- حفظ آثار محبوب 7-حزن وانوده در
فراق محبوب همانند حزن یعقوب در فراق یوسف8-بوسیدن آنچه به او مرتبط است 9-
بر پایی مراسم جشن و مولودی خوانی در میلاد محبوب. لذا بر پایی سوگواری و
اقامه عزا داری و اشک ریختن جلوهای از جلوههای محبت به محبوب است.
بنا و ساختمان بر قبور
موضوع بنا وساختن گنبد وبارگاه و گلدسته از جمله موضوعات مورد اختلاف
بین وهابیان و مسلمانان است، مسلمانان در طول تاریخ این به سنت عمل کرده و
با تمسک به کتاب وسنت وعقل آن را جایز میدانند، ولی وهابیان آن را از
مظاهر شرک میداند و با فتوایی علمایشان اقدام به تخریب گنبد وبارگاه
بزرگان دین نمودند. اعضای استفتای دائمی وهابیان مینویسد: «بنای بر قبور
بدعت منکر است که در آن غلو در تعظیم صاحب قبر و راهی به سوی شرک است و لذا
بر ولی امر مسلمین یا نایب اوست که امر به تخریب بناهایی کند که روی قبور
ساخته شده، و آنها را با زمین یکسان سازد، تا با این بدعت عملا مقابله شده
و راه شرک بسته شود» . (71)
ولی مسلمانان با استفاده از آیات قرآن
کریم مبنی براینکه بنای قبور از مصداق ترفیع بیوت و شعائر االهی و مودت ذوی
القربای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) (72) به شمار میآید دارای سیرة
عملی بوده و برای هر کدام از بزرگان دین بارگاهی ساخته شده و هیچگاه مورد
اعتراض بزرگان دین واقع نشده است و اگر در فتواهای برخی بزرگان اهل سنت
کراهت دیده میشود در مورد قبر فرد عادی میباشد و قبور اولیای الهی از این
امر استثنا شده است. عمر بن عبدالسلام در کتاب «مخالفت وهابیت با قرآن
وسنت» تحت مبحث صحابه اولین بانیان حرم رسولخدا آورده: وقتی رسولخدا از
دنیا رفت صحابه طبق وصیت خود ایشان که فرموده بود:
هر پیغمبری در همان
جای که از دنیا میرود دفن میشود، پیغمبر خدا در زیر سقف همان اتاق دفن
کردند و به قبرستان بقیع که قبرستان عمومی مسلمانان بود نبردند، صحابه
رسولخدا به روایت قاسم بن محمد بن ابی بکرو روایات دیگر به احترام قبر
پیامبر خدا میان اتاق، دیواری ساختند تا ان نصف اتاق که پیامبر خدا دران
است به چهار دیواری محفوظ گردد و حرمی مستقل برای مزار رسول الله شود و لذا
میتوان گفت: صحابه رسولخدا اولین کسانی بودند که اقدام به بناء برای حریم
مزار قبر رسولخدا کردند و سپس عمر بن الخطاب برای ان خانه دیواری ایجاد
کرد که سائر صحابه آن دیوار را بزرگتر و بلندتر کردند. (73) سید بکری
میگوید: «از عدم جواز بنای قبور، قبور انبیا و شهدا و صالحین و امثال
آنها استثنا میشود» . (74)
صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)
یکی
از موارد که محمد عبد الوهاب رهبر وهابیان با مسلمانان اختلاف دارد نهی
کردنش از صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است او از صلوات
فرستادن به پیغمبر نهی میکرد و از آن ناراحت میشد، وآن کسی را که صلوات
میفرستاد اذیت میکرد و او را مجازا ت مینمود. در کتاب تاریخچه، نقد
وبررسی وهابیها به نقل از صاحب خلاصةالکلام مینویسد: «محمد بن عبد الوهاب
از صلوات فرستادن بر پیامبر به دنبال هر نماز جلو گیری میکرد وحتی او مرد
نا بینا یی را که موذن خوش صدایی بود و شخصی صالح شایستة بشمار میرفت به
علت آن که از فرمان محمد بن عبد الوهاب پیروی نکرد و صلوات را ترک ننمود
کشت وبرای پرده پوشی این عمل ننگین گفت:
گناه ساز وآزار در خانة یک زن
بدکار از صلوات فرستادن بر پیامبر در مأذنهها کمتر است چون ساز و آواز او
گناهی است که تنها یک نفر را آلوده میکند ولی صلوات فرستادن بدنبال هر
نماز بدعتی است که دامنگیر همه میشود» . (75) او از ذکر صلوات در منارهها
نهی میکرد وعاملین آنها راسخت کیفر میداد و میگفت اینها برای حفظ
توحید است. خیلی از کتابهای مر بوط به صلوات بر پیغمبر رامانند دلایل
الخیرات تألیف محمد ابن سلیمان جزویی را سوزانید. (76)
در حال که
مسلمین صاوات بر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را در همه حال بهترین
ذکر میدانند و حتی در روایات داریم که هنگامی که نام مبارک آن حضرت برده
میشود باید صلوات بر آن حضرت فرستاده شود چنانکه علامه عسکری آورده است:
در مسند احمد و سن ترمذی و غیر ان از حسین ابن علی از رسولخدا روایت کرده
که فرمود: «البخیلُ مَن ذُکِّرتُ عندَه فَلَم یُصَلِّ عَلَیَّ» بخیل کسی
است که نام من نزد او برده شود و بر من صلوات نفرستد» . (77) از جابر از
رسول خدا روایت کردهاند که فرمود: «مَن ذُکِّرتُ عندَه فَلَم یُصَلِّ
عَلَیَّ فقد شَقی» کسی که نام من نزد او برده شود و صلوات نفرستد یقینا ستم
کرده است. (78) از ابو دردا روایت کرده است که رسول خدا فرموده است: «مَن
صَلّی عَلَیَّ حین یُصبَحُ عَشراً وَ حینَ یُمسی عَشراً اَدرَکَتهَ
شفاعَتی» کسی که که هر صبح وشام ده بار بر من صلوات بفرستد شفاعت من او را
فرا گیرد. (79)
دفاع از بنی امیه
یکی از مسائل که وهابیت بر خلاف دیدگاه مسلمین و تاریخ بشریت اقدام
کردهاند انکار برخی از وقایع شهادت امام حسین (علیه السلام) و دفاع از بن
امیه است. لذا ابن تیمیه که شدیدا در صدد دفاع از جنایات یزید بن معاویه
برآمده و با هر حیله و توجیهی در صدد پاکسازی شخصیت یزید برامده ونسبت به
شهادت امام حسین (علیه السلام) میگوید: «یزید راضی به کشتن حسین (علیه
السلام) نبود و حتی از این امر اظهار نا رضایتی کرد» . در جای دیگر
میگوید: یزید به کشتن حسین امر نکرد، سرها را نزد او نیاوردند و با چوب
بر دندانهای حسین نزد بلکه این عبید الله ابن زیاد بود که این کارها را
انجام داد. (80) اما سایر اهل سنت در بارهای یزید چنین میگوید:
تفتازانی:
«حق این است که رضایت یزید به قتل حسین (علیه السلام) و خو شحالی او از
این امر واهانت به اهل بیت رسولخدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از جمله
متواترات است و ما در کفر او شک نداریم لعنت خدا بر او و انصار واعوانش
باد» . (81) در جای دیگر صریحا آوردن سر امام حسین (علیه السلام) را در شام
انکار نموده میگوید:» انتقال سر حسین به شام در زمان یزید، اصل واساسی
ندارد» . (82) در حال که طبری نقل میکند» آنگاه یزید به مردم اجازه داد تا
بر او وارد شوند.
مردم داخل دارالاماره یزید شدند؛ در حالی که سر حسین
(علیه السلام) مقابلش بود و با چوب دستی خود بر گلوی حسین (علیه السلام)
میکوبید ... . شخصی از اصحاب رسولخدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به نام
ابوبرزه اسلمی خطاب به یزید گفت: آیا با چوب دستیات برگلوی حسین (علیه
السلام) میکوبی؟ آگاه باش! توچوبت را بر جایی میکوبی که من دیدم رسولخدا
(صلی الله علیه وآله وسلم) آنجا را میبوسید. (83) ابن اثیرنقل میگوید:
«چون سرحسین (علیه السلام) به یزید رسید مقام درجه ابن زیاد نزد یزید بالا
رفته، هدایایی به او عطا نمود و به جهت آنچه انجام داده بود او را
مسرورساخت» . (84) در جای دیگر ابن تیمیه به اسارت بردن حریم امام حسین
(علیه السلام) را نیز انکار نموده میگوید:
«یزیدحریمی از حسین (علیه
السلام) را به اسیری نگرفت، بلکه اهل بیت او را اکرام نمود» . (85) در حال
که مورخین مشهور اهل سنت در این باره میگوید: طبری ودیگران: «هنگامیکه
اسرا را بر یزید وارد کردند یحیی بن حکم با خواندن دوبیت ابن زیاد را بر
این عمل توبیخ وسر زنش کرد ... ولی یزید مشت محکمی به سینة او زد و به او
گفت: ساکت باش!» . (86) ابن اثیر: «اهل بیت (امام) حسین (علیه السلام)
هنگامی که به کوفه رسیدند ابن زیاد آنان را حبس نمود و خبر آن را بر یزید
فرستاد ... آن گاه نامهای از طرف یزید به ابن زیاد فرستاده شد و در آن امر
نمود اسرا را به طرف شام ارسال دارد ...» . (87)
در جای دیگر ابن
تیمیه در دفاع از بنی امیه میگوید: بنی امیه بر تمام افراد روی رمین حکومت
داشتند و دولت اسلام در زمان آنان عزیز بود و تها اعتراض که مردم داشتند
دو چیز بود: یکی بد گویی به علی (علیه السلام) و دیگری تاخیر نماز اول وقت.
(88) همو میگوید: «سنت در زمان دولت بنی امیه قویتر و ظاهرتر از دولت
بنی عباس بود زیرا در دولت بنی عباس تعدادی از شیعه و دیگران از اهل بدعت
نفوذ کرد بودند» . (89) نظر سایر اهل سنت نسبت به بنی امیه: اهل سنت شأن
نزول آیه شریفه والشجره الملعونه فی القران را صادق بر بنی امیه میدانند و
به تعبیر ابو الفدا مفسرین درمورد نزول این آیه در شأن بنی امیه اجماع
دارند. (90) علی اصغر رضوانی آورده است: «تفسیر شجره ملعونه به بنی امیه از
بسیاری اهل سنت وارد شده است؛ از قبیل: حاکم نیشابوری، خطیب بغدادی، فخر
رازی، خازن، سیوطی ...» . (91)
الف) دید گاه وهابیت نسبت به سائر مسلمین
از دیدگاه وهابیها موّحد حقیقی و مسلمان واقعی وهابیون هستند اما سائر
مسلمین معنای صحیح توحید را نفهمیدند لذا یا کافرند و یا دچار شرک وبی
ایمانی شدهاند. رهبران این گروه بارها مسلمانان را با نامهای مشرک،
کافر، مرتد و غیره خوانده است. سید محسن امین آورده است: «محمد بن
عبدالوهاب در رسالة کشف الشبهات متجاوز از بیست وچهار بار مسلمانان را
(جزوهابیان) مشرک خوانده است و بالغ بر بیست و پنج فقره مسلمانان را کافر،
بت پرست، مرتد، منافق، منکر توحید، دشمن توحید، دشمنان خدا، مدعیان اسلام،
اهل باطل، نادانان و شیاطین خوانده و چنین گفته که کافران نادان و بت
پرستان،
داناتر از اینگونه مسلمانانندو شیطان پیشوای ایشان و سر سلسله
آنان است و تعبیراتی دیگر زشتتر ودور از نزاکت وادب» . (92) همو در جای
دیگر مینگارد: وقتی سعود بن عبدالعزیز که از هم پیمانان و همکاران محمد بن
عبدالوهاب بود در مکه آمد و سخرانی ایراد کرد چنین گفت:
«همه
مسلمانان جز وهابیها مشرکند و با پیروی از آئین وهابیت مسلمان میشوند ما
مردم و تمام قبائل را با این شمشیر به اسلام فرا میخوانیم» . وی
میافزاید: «خداراسپاس بگوئید که شما را از شرک نجات داد و به اسلام هدایت
کرد و من شما را دعوت میکنم که تنها خدا را بپرستید و از شرکی که گرفتارش
شدید دست بکشید» . (93) محمد بن عبدالوهاب عباراتی دارد که به خوبی فهمیده
میشود وی معتقد به کفر تمام مردم قبل از خودش و دعوتش بوده است و تنها او
بوده که معنای توحید را فهمیده و اورده است او میگوید: «... من در آنوقت
معنای لا اله الّا الله را نمیدانستم و نیز دین اسلام را نمیفهمیدم، قبل
از این خیری که خداوند بر من منّت گذاشت. و نیز در بین مشایخم هیچ کس وجود
نداشت که این معنا را درک کند. پس هر کس از علمای عارض گمان کند که معنای
لااله الّا الله را فهمیده و یا معنای اسلام را قبل از این وقت شناخته، یا
گمان کرده که احدی از مشایخ این معنا را فهمیدهاند، دروغ وافتراء بسته و
امر را بر مردم مشتبه کرده است و خودش را به چیزی نسبت داده که در او نیست»
. (94)
محمد بن عبدالوهاب نسبت به مسلمانان معاصر نیز همین نگاه را
دارد و آنها را بت پرست و بدتر از مشرکین قریش میداند و میگوید:
«بسیاری از اهل این زمان از خدایان پرستیده شده به جز هبل ویغوث و نسر ولات
وعزّی و منات را نمیشناسند. اگر فهمی درستی داشتند میفهمیدند مقاماتی که
امروزه پرستیده میشود، از بشر ودرخت وسنگ ونحو اینها از خورشید وماه و
ادریس وابو حدیده و نحو اینها، از قبیل عبادت همان بتها است» .
همو
در جای دیگر میگوید: «درجة شرک کفار قریش، بسیار پایینتر از شرک مردم
امروز است» . (95) محمدبن عبدالوهاب حتی کسانی را که از آئین او پیروی
میکردند و وهابی شده بودند اما قبلا فریضه حج را بر مبنای معتقدات سابقش
انجام داده بود میگفت: حج نخست شما در حال شرک بوده وباطل است لذا دستور
میداد دوباره حج را انجام دهندو هم چنین به کسانی که تازه وارد آئین
وهابیت میشدند دستور میداد که بعد از ادای شهادتین، شهادت سوم را نیز بر
زبان جاری سازد و آن اینکه این شخص اقرار نماید که قبلا کافر بوده وپدر و
مادرش نیز نیز در حال کفر درگذشتهاند و بگوید فلان وفلان (عدهای از علمای
بزرگ را نام میبرد) نیز کافر بودهاند و اگر این پیروان تازه وارد این
شهادت سوم را نمیگفتند آنان را به قتل میرساند. (96)
او بارها
میگفت غیر از وهابیان بقیه مسلمانها چه بخواهند ویا نخواهند مشرک بوده و
خون ومالشان مباح است بلکه شرک مسلمانان بدتر و زشتتر از شرک کسانی است
که از پیامبران خود خواستند که برایشان بت قرار دهند (97) و همینطورحال
اینها از مشرکین دوران پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بدتر است لذا او
میگوید: «هنگامی که این مطلب را دانستی و دانستی آنچه را که اکثر مردم بر
آنند، میفهمی که کفر و شرک افراد این زمان بیشتر از مشرکینی است که پیامبر
(صلی الله علیه وآله وسلم) با آنان به قتال پرداخت» . (98) لذا امروزه
پیروان او نیز کسانی را که (اعم از شیعه وسنی) دید گاههای او را قبول
ندارند تفکیرو مسلمانان را به راحتی متهم به شرک بت پرستی نموده واعمال
آنان را همانند اعمال مشرکین میداند و این قضیه در ایام مراسم حج کاملا
مشهود است، در صورتی که بزرگان امامیه و ائمه اهل سنت به ویژه ابو حنیفه،
تکفیر اهل قبله را جایز نمیشمارند. در نشریه پگاه آمده است:
در تعالیم
وهابیون مسلمانان به دو گروه مسلمین واقعی ومسلمین دروغی تقسیم شدهاند،
وهابیون خود را پیروان حقیقی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وفرقههای
دیگر سنی، به ویژه شیعیان را به عنوان بدعت گذار و رافضی تلقی میکنند.
علمای وهابی جهان رابه دو گروه موحدین و مشرکین یا بدعت گذار تقسیم
کردهاند. این دستهبندی تعصب آمیز نشان میدهد وهابیون هرگز گرایشهای
دیگر اسلامی را تحمل نخواهد کرد. در کتب، فتاوی و نوارهای سخرانی آنان،
کسانی که تعالیم وهابیت را نمیپذیرند، در بهترین حالت به عنوان منحرف یا
ضاله ودر بدترین حالت کافر معرفی شدهاند. (99)
وهابیها چندین بار در
طول سده بیستم نفرت خود را از مسلمین اعلام داشته که با ابزار این تنفر
باعث شد پیمانهای با قدرتهای غیر اسلامی بندد به عنوان مثال عبد العزیز
بن مسعود از سال 1902 تا 1953 حکومت را در دست داشت زمانی به سنت جان (عبد
اللّّه) فیلبی، رابط وزارت امو خارجه بریتانیا گفته بود که او مسیحیان را
برتر از مسلمانان غیر وهابی میدانند. او توضیح داده بود که مسیحیان بر اساس
دین خود عمل میکنند امّا مسلمانانی که استنباط وهابیان در باره توحید
پیروی نمیکند به گناه شرک آلودهاند به عبارتی دیگر یک مسیحی بهتر از یک
مسلمان غیر وهابی است. (100)
ب) دیدگاه وهابیت نسبت به شیعه
فرقة وهابیت از همان زمان ظهورش نسبت به شیعه مواضع تند و افراطی داشته
است، بطوریکه در این مسیر تاریخی خون هزاران شیعه ریخته شد، خانهها ویران
واموالشان به غارت برده شد، بیحرمتیها نسبت به مقدساتشان روا داشته شد و
الفاظ و تعابیری مانند مشرک، کافر، خوارج و روافض علیهشان بکار برده شد،
فتا وای شدید اللحنی از طرف علمای وهابیت صادر، واتهامات نا روایی بر شیعه
وارد شد. سلطان الواعظین در شبهای پیشاور به نقل از ابن تیمه در کتاب منهاج
السنه میگوید:
«شیعان به مساجد اعتنایی ندارند، مساجد انها خالی از
جمعیت میباشد نه جمعه ونه جماعات در مسجد بر پانمی کنند واگر گاهی نماز
بگذرانند فرادا میخوانند» . وی به نقل از همان منبع میافزاید: «شیعیان
مانند مسلمانان به حج بیت الله نمیروند بلکه حج آنان زیارت قبور میباشد،
ثواب حج قبور را از حج خانه خدا بالاتر میدانند بلکه کسانی را که به حج
قبور نمیروند سب ولعن مینمایند. شیعیان سگهای خود را بنام ابابکر و عمر
مینامند و پیوسته آنها را لعن مینمایند» . (101)
در کتاب وهابیان
علی اصغر فقیهی به نقل از وهابیون امده است: «سفری که مشرکین وکفار به
اماکن بزرگ وقبور معظم خود مینمایند همان حج ایشان است و قصدشان از خضوع
وتضرعی که نزد قبور بجا میاورند؛ همان است که مسلمانان برای خدا انجام
میدهند. اهل بدعت وضلالت از مسلمانان و از جمله رافضیان (شیعیان) به همین
گونه میباشند که سفر به مشاهد و قبور امامان خود را حج مینامند، این فرقه
سفر بسوی قبر پارهای از مخلوقان خدا را، حج اکبر وحج بیت الله الحرام را
حج اصغر مینامند. (102) عبدالعزیز نامهای به فتحعلیشاه پادشاه ایران
مینویسد و درآن از فتحعلیشاه و سائر عجمیان میخواهد که از عقاید شیعی
توبه کنند و در غیر این صورت مشرک خوانده خواهند شد و هشدار میدهد که به
همان سرنوشت که اهالی کربلا گرفتار گردید دچار خواهند شد که ترجمه نامه
بدین قرار است:
اعوذبالله من الشیطان الرجیم، بسم اله الرحمن الرحیم، مِن عبدالعزیز امیر المسلمین الی فتحعلیشاه مَلِک عجم
انکه
چون بعد از رسولخدا محمد ابن عبدالله (صلی الله علیه وآله وسلم) شرک وبت
پرستی در امت شیوع یافته بود چنانچه مردم بقعات کربلا ونجف، پیش قبور که از
گِل و سنگ و ساخته ایشان است بخاک میافتادند وسجده میکردند و عرض حاجات
میداشتند و این اضعف عباد الله، چون میدانست که سیدنا علی وحسین به این
افعال راضی نیستند، کمر همت به تصفیه دین مبین اسلام بست و به توفیق حق
تعالی، نواحی نجد واکثر بلاد عرب ر ااز آلایشها پاک ساخت، خدمه و سکنه
کربلا که بنا بر اغراض نفسانی منع پذیرش بودند طرح، منحصر در فنا
واعدامشان دانست، لهذا فوجی از غُزات به کربلا فرستاده شد چنانچه معلوم
شده باشد سزای لایق بدیشان، داده شد. اگر مَلِک عجم بدین عقیده باشد باید
که از آن توبه کند زیرا هرکس که به شرک وکفر اصرار ورزد بدو آن خواهد رسید
که به سکنه کربلا رسید. والسلام علی من تبع الهدی. (103)
دیدگاه وهابیت نسبت به شیعه در عصر حاضر
در عصر حاضر وهابیون نسبت به شیعه از مواضع یکسان بر خوردار نیستند بلکه
نظراتشان متفاوتاند عدهای از انها همانند متحجرین سابق نسبت به شیعه
متعصب بوده و شیعه را مشرک میخوانند و گروهی دیگر از انان معتدلتر به نظر
میرسد، همان طور که ایت الله مکارم در کتاب وهابیت بر سر دو راهی اورده
است:
وهابیون دو قشرند:
1. سلفیهای متعصب تکفیری، که همه مسلمین جز خود را مشرک میدانند وجان ومال انها رامباح میشمرند.
2.
قشر معتدل، که بیشتر از نسل تحصیل کرده وجوان تشکیل یا فته است و حتی بعضی
از اساتید و علمای بزرگ با انان هماهنگ هستند، دارای ویژه گیهای ذیلاند:
الف: مسلمانان را متهم به شرک نمیکنند واز خون ریزی بیزارند، به عقاید دیگران احترام میگذارند وبر چسپ و بدعت بر دیگران نمیزنند0
ب:
از گفتمان منطقی ودوستانه بین مذاهب، استقبال میکنند و گوش شنوایی برای
شنیدن سخنان دیگران دارند و کتب دیگران را مطالعه میکنند.
ج: مظاهر جدید و مثبت زندگی امروز را که دلیلی بر حرمت آن در قران و سنت نیست بدعت نمیشمارد.
د: به زنان اجازه میدهند که با حفظ حجاب وموازین عفت به تحصیل علم و فعالیتهای مفید اجتماعی بپردازند.
ه: و در یک کلمه ضمن تجدید نظر در افکار خشونت آمیز گذشته، حاضر به تعامل با سائر فِرق اسلامی جهان هستند. (104)
حتی
نویسندگانی از خود وهابیون کتابهای مبنی بر انتقاد از فتواهای تند وتیز
شیخ محمد (رهبرشان) نوشتهاند از جمله «حسن بن فرهان مالکی» در کتاب «داعیة
و لیس نبیة» که نقدی است بر کتاب شیخ محمد مینویسد: شیخ محمد ابن
عبدالوهاب در مورد شیعیان با تندی و تیزی پیش رفته میگوید: «کسی که در کفر
شیعه شک کند کافراست» (105) در حال که ابن تیمیه با آن غلو و عداوت که
نسبت به شیعه داشت آنها را مسلمان _ هرچند اهل بدعت! _ میشمرد و با صراحت
میگوید کافر نیستند اما شیخ در این زمینه بسیار افراط کرده است. (106) و
هم چنین در تاریخ2/4/1419هـ. ق، بیانیهی هیئت علمای بزرگ سعودی که
بزرگترین آنها عبدالعزیز عبدالله بن باز بود به همرای 20 نفر از علمای
طراز اول وهابی معتدل صادر شد؛ حکایت از اعتدالشان دارد که مواد بیانیه در
«کتاب وهابیت بر سر دو راهی» تلویحا بدین شرح آمده است:
الف: تکفیر
کردن کسی یک حکم شرعی است که باید دیارش از سوی خدا ورسول او تعیین گردد
لذا جایز نیست که کسی را تکفیر کنیم مگر اینکه دلیل روشنی از کتاب و سنت بر
کفر او گواهی دهد.
ب: آنچه از نسبت این عقیده باطل (نسبت شرک به
مسلمین) حاصل شده و میشود مانند: مباح شدن خون و عرض وآبروی مردم و به
غارت رفتن اموال و منفجر کردن خانهها و وسائل نقلیه و مراکز اداری و تجاری
حرام وگناه است.
ج: این مجلس با توجه به دو مورد فوق به تمام مردم
جهان اعلام مینماید که اسلام از این کوته عقیدههای باطل بیزار است و
چنانچه این اعکمال در بعضی جاها صورت گیرد عمل جنایتکارانه محسوب میشود.
(107)
اما در یک تقسیمبندی دیگری، وهابیت را به سه گروه تقسیم
کردهاند: گروه افراطیون، گروه سنت گرا و گروه روشنفکران ترقی خواه، که هر
کدام نظر خاصی نسبت به سائر فرقههای اسلامی و بویژه شیعه دارند، فؤاد
ابراهیم در نشریه پگاه چنین آورده است: با اینکه تشخیص علمای وهابی میانه
رو از افراطی بسیار دشوار است میتوان گرایشهای مختلف وهابی را از یکدیگر
تمیز داد وبر سه گروه تقسیم کرد:
1- افراطیون: این گروه که شیخ بن
جبیرین، شیخ عبدالمحسن العبیکان، شیخ ناصر العمر، شیخ الهذیفی و بسیاری از
علما از ان جملهاند که از این طیف حمایت میکنندو برای حصول اهداف خود
شیوههای خشونت امیز را بکار میگیرد و خاندان سلطنتی سعودی را فاسد وبی
لیاقت میپندارد. از نظر انان مقامات سعودی نباید به شیعیان اجازه دهند
اعمال بدعت امیز خود را بجای اورند وبا انان را به قتل برسانند، تبعید
وسرکوب کنند ویا وادار به ترک عقیده نمایند.
یکی از کارگران وهابی شرکت
نفتی ارامکو عربستان از شیخ بن جبیرین پرسید ایا غذا خوردن یک وهابی با
کارگران شیعه سر یک میز جایز است؟ شیخ بن جبیرین جواب داد: سعی کنید از
انان دوری کنید وجایتان را تغیر دهید، شما سعی کنید بطلان وکذب بودن عقاید
و مخرب ومنحرفشان را اشکار کنید وسپس انان را متقاعد سازید تا حقانیت
مبانی عقیدتی وهابیت را بپذیرند و دست از عقاید موهوم خود بردارند واگر
مقومت کردند باید به عقوبت خود برسند وکشته شوند. بن جبیرین در مورد حکم
فقهی مربوط به پرداخت زکات به خانوادههای نیازمند شیعه در عربستان خاطر
نشان کرد:
علمای وهابی در کتب فقهی خود پرداخت زکات به کفار وبدعت
گذاران را منع کرده اندو از ان جا که روافض جزو کفار محسوب میشوند نباید
زکات به انان تعلق گیرد. شیخ ناصر العمر، از سلفیهای تند رو و مشهور با
تاکید بر سازش ناپذیر تشیع و تسنن، به شدت سازش ومصالحه شیعه وسنی را مورد
حمله قرار داد.
وی در این رابطه اظهار داشت: اختلاف ما با روافض
(شیعیان) فقط به مباحث فرقهای محدود نمیشود، اختلاف ما در مورد مسائل
بنیادین و اساسی دینی است و نه بخشهای از دین. در واقع هیچ نقطه مشترکی بین
ما وشیعیان وجود ندارد. العمر در پاسخ به همایش گفتگوی مذاهب که ژوئن 2003
در ریاضی برگزار شد از شرکت کنندگان خواست روافض (شیعیان) را به اسلام
واقعی و پیروی از شیعه اهل سنت دغوت کنند. (108) وی میافزاید: وب سایت
مشهور وهابیون، خطبههای نماز جمعه مسجد النبی مدینه را که به امامت شیخ
الهذیفی در سوم مارس 1998 و با حضور رئیس جمهور پیشین ایران اقای هاشمی
رفسنجانی ایراد شد، تحت عنوان «یهودیان، مسیحیان و روافض را از عربستان
اخراج کنید» منعکس نمود. شیخ الهذیفی با تقبیح وسر زنش حامیان سازش و
مصالحه شیعه و سنی تصریح کرد: «چگونه شیعه وسنی میتواند با یک دیگر سازش
کنند در حالی که اهل سنت با تمسک در قران و سنت نبوی دین را زنده نگهداشته و
تکریم نمودند، در حالی که روافض (شیعیان) بطور علنی به اصحاب پیامبر (صلی
الله علیه وآله وسلم) اهانت نموده واسلام را نابود کردند. تا زمانی که
شیعیان عقاید خود را ترک نگویند و به اسلام حقیقی نگروند، ما قدمی به سوی
انان بر نخواهیم داشت. خطر شیعیان برای اسلام بیش از یهودیان و مسیحیان است
و هرگز نباید به انان اعتماد کرد.
بنا بر این مسلمین باید با نهایت
احتیاط با انان بر خورد کنند. (109) به نظر میرسد این طیف همان گروه متعصب
که به «نام جمعیت اخوان» یاد میشود باشد که این گروه در زمان عبد العزیز
ال سعود در مکه پدید امدند و به قبائل نجد نیز سرایت کرد. در ابتدا اینها
گروهی از جوانان مذهبی بودند که تحت تاثیر افکار محمد بن عبدالوهاب قرار
گرفتند وبرای پیاده کردن اسلام راستین به عقیده خودشان قد علم کردند
وخودشان را از مبلغین جان بر کف وها بیت دانسته و شب وروز برای پیشبرد
اهداف وهابیت تلاش میکردند گویا خودشان را در این مسیر وقف کرده بودند.
این گروه همانهای هستند که مغز استخوان وهابیت خوانده میشوند وحکم پلیس
مخفی و مبلّغ افتخاری مذهب وهابی را دارند و از بوسیدن حرم رسول اکرم (صلی
الله علیه وآله وسلم) جلو گیری میکنند در واقع آنها مجری برنامههای
وهابیت هستند. (110) انها به حدی در وهابیت ممحض بودند و در این مسیر سخت
گیر بودند که حتی از عبدالعزیز رو گردان شدند و او را از دین وهابی بر گشته
خواندند و ایرادهایی بر او گرفتند که از جمله ایراداتشان این بود:
1. شیعیان احسا و قطیف باید مجبورا از مذهبشان دست برداشته و مذهب اهل سنت را بپذیرند.
2. اعلان جهاد علیه عراق و شیعیان صادر گردد.
علماء
نجد که که طرفدار ابن سعود بود در پاسخ اخوان چنین نوشت: در بارة را فضیان
فتوا میدهیم که امام (ابن سعود) انان را وادار کند که بر اسلام بیعت کنند و
از اظهار شعارهای دین خود ممنوع گردنند و همچنین بر امام لازم است که بر
نایب خود در احسا دستور دهد که شیعیان ان جا را نزد شیخ ابن بشر (از علمای
وهابی) حاضر کند تا با او با به دین خدا و رسولش بیعت کنند و انان را مجبور
نمایند صلحا و اهل بیت را برای قضای حوائجشان نخوانند و دیگر بدعتها را
از قبیل اجتماع برای به پاداشتن مأتم (ظاهرا مقصود عزادارای عاشوراست) و
مراسم دیگر که مربوط به شعار مذهبشان میباشد ترک کنند
و از زیارت
مشاهد و قبور ممنوع گردند و وا دار گردند که در اوقات پنج گانه در مسجد
گردایند و اگر محلهای معینی برای بپا دا شتن بدعتهای خود دارند خراب
گردد، هر که از شیعه احسا از قبول این امور سرباز زنده از بلاد مسلمانان
بیرون رانده شود و رافضیان قطیف را نیز ابن بشر به ان چه در بارة راضیان
احسا گفته شد ملزم سازند. در باره رافضیان عراق که در بادیه نجد با
مسلمانان (وهابیان) امیزش دارند فتوا میدهیم که امام ابن سعود انان را از
داخل شدن در سرزمین مسلمانان باز دارد. (111)
فؤاد ابراهیم در باره دو گروه دیگر میگوید:
2.
سنت گرا: علمای نسل قدیم نظیر «شیخ بن با ز، شیخ محمد بن عثیمین» و برخی
از نئو سلفیهای نظیر «شیخ صفار الحوالی» به این گروه تعلق دارند. علمای
سنتی وهابی از جدلیون پیروی میکنندو دیدگاه و مواضع خصومت امیز انان نسبت
به شیعیان از دیدگاههای خدلی نشأت میگیرد، گروه مذکور با قتل و اخراج
شیعیان از کشور و مجبور کردن انان به پذیرش وهابیت موافق نیستند، چرا که
این اقذامات به بینظمی و هرج ومرج میانجامد. از نظر انان شیعیان را باید
به ترک عقاید و اعمال بدعت امیز ترغیب نمود.
3. روشنفکران ترقی خواه:
این دسته امثال «عبد الله حمید، عبد الله صبیح، عبدالعزیز قاسم و عبدالعزیز
الخدر» را در بر میگیرد ایدههای ترقی خواهانه و سازش کارانه راتر ویج
میکنند. گد چه حضور این طیف در عرصه دینی و اجتماعی چندای پر رنگ نیست،
ولی گرایش مذکور به سرعت در حال گسترش است به عنوان مثال «الحمید» مفاهیم
حقوق بشر را بر مبنای برداشت و تفسیر متفاوتی از اسلام وهابی اشاعه میشود،
وی معتقد اسلام است بر پایه عدالت و ازادی استوار شده است و این دو رکن
اساسی در گسترش اسلام نقش عمدهای ایفا نمودهاند. (112) وی میافزاید
الحمید که یکی از افراد این گروه است در این رابطه چنین مینویسد: امویان و
عباسیان عدالت و ازادی را در قلمرو خود گسترش ندادند، بلکه یر عکس انان
اهل کتاب را از حقوق خود محروم کردند و اسلامی را که انان به مردم تحمیل
کردند از وحی و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نشأت نمیگرفت.
حکومتهای
عربی و جنبشهای سلفی معاصر، و ارث امویان و عباسیانند و شیوه انان را در
پیش گرفتهاند و ان را اسلام ناب مینامند. وی میافزاید: حکومتهای کشور
عربی از این حقیقت غافلند که دولتهای سرکوب گر و مستبد سقوط خواهند کرد،
زیرا سرکوب ازادی بر خلاف سرشت بشری است و جنبشهای سلفی نیز فراموش کردهاند
که هر فرقهای که رابطه نزدیک بین اسلام، ازادی و عدالت را به درستی درک
نکند از دین الهی منحرف شده است. بدین ترتیب تا زمانی که ازادی اندیشه و
بیان و عدالت وجود نداشته باشد، نهادهای جامعه مدنی شکل نخواهد گرفت. با
نقض ازادیهای اولیه فردی نظیر سرکوب بدعت گذاران (شیعیان) ، نظیر سرکوب
بدعت گذاران (شیعیان) ، فضای صلح آمیز جامعه در هم شکسته میشود و زمینه
برای فرقه گرایی فراهم گردد. (113)
نتیجه:
آنچه به نظر میآید وهابیان یک گروهی افراطی ومتعصب است که با برداشتهای خشک و جامدانهشان از دین اسلام و همچنین اصرارو تحمیل آن برداشت را بر آیات قرآن، با سائر مسلمین در مسائل خداشناسی، توسل، زیارت، شفاعت، تبرک قبور اولیای الهی و ... . فاصله بیگرند وآنان نه تنها به ندای وحدت قرآنی و اتحاد اسلامی مسلمانان پشت پا زدند؛ بلکه با احیای روحیهای خشونت و تعصب، پا به میدان گذاشته و با شمشیر تکفیر مخالفان اقدام به حذف دیگران از جامعة اسلامی و راندن آنان به جمع کفار نمودند، وهابیان با نداشتن روحیهای تعامل و گفتمان و عدم مبنای معقول و پویا برای دنیا، دچار سرخوردگی و مشکلات تئوری شدند لذا امروزه فرقة وهابیان از موضع یکسان برخوردار نیستند و در بین آنها گروههای به وجود آمده است که علیرغم اساس تفکر واندیشهای اصیل وهابیت، جمود و افراط گری گذشتگان را مورد نقد قرار داده و برای تعدیل دیدگاهها و همگام شدن با دیگران تلاش میکنند.
-------------------------
پینوشتها:
59. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات، ص439به نقل از مسند احمد ج7، ص303ح25243.
60. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات، ص433.
61. لسان العرب ج10 ص390
62. یوسف/93
63. بقره/ 248
64. چالشهای فکری و سیاسی وهابیت، ص59 به نقل از الجامع الصحیح (صحیح بخاری) ج1، ص456و المسند ج5 ص430ح 18573.
65. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات، ٌ459به نقل از زیارة القبور ص156 و الهدیة السنیه ص42.
66. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات، ص449
67. گزیده راهنمای حقیقت ص، 68
68. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات، ص622به نقل از اللجنه الدائمه من الفتوی، رقم 1774.
69. شوری / 23.
70. رضوانی، علی اصغر، شیعه شناسی وپاسخ به شبهات، مشعر ج2، ص566به نقل از مستدرک حاکم ج3 ص194.
71. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات، ص578به نقل از اللجنه الدائمه من الفتوی، رقم فتوی 7210
72. حج/32، نور/36 و شوری / 23.
73. عبدالسلام، عمر, مخالفت وهابیت با قران وسنت، ص به نقل از تاریخ الاسلام ذهبی وفاء الوفا سمهودی
74. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات، ص 583.
75. نقد وبررسی وهابیها، ص155.
76. وحیدی، س. م. نگرشی بر هابیت، ص 60
77. عسکری، سید مرتضی، صلوات بر محمد وال محمد، ص1، بنقل از مسند احمدج1 ص201وسنن ترمذی کتاب دعا ج13صص62و63.
78. همان به نقل از سنن ابن ماجه ص200.
79. هما ن به نقل از کنزالعمال ج1 ص439.
80. شیعه شناسی وپاسخ به شبهات، ج2، ص252.
81. همان.
82. ، سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات، ص158.
83. همان ص159.
84. همان به نقل از تاریخ یعقوبی، ج2
85. همان، ص160به نقل از منهاج السنه ج2، ص226.
86. همان به نقل ازکامل ابن اثیر ج3، ص301؛ تاریخ طبری، ج4 ص252؛ البدایه و النهایه ج8، ص 209.
87. همان به نقل ازکامل ابن اثیر ج3، ص298؛ تاریخ طبری، ج4 ص254.
88. همان ص530 به نقل از منهاج السنه ج8 ص238.
89. همان. به نقل از منهاج السنه ج4 ص 130.
90. همان 530.
91. همان ص 180
92. تاریخچه نقد وبررسی وهابیها، ص162.
93. همان، ص163.
94. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات، ص 311 به نقل از الدررالسیه ج 10 ص51.
95. همان، ص317به نقل از الدررالسنیه ج1صص117و120.
96. تاریخچه نقد وبررسی وهابیها، ص163.
97. همان، ص162.
98. همان، ص317به نقل از الدرر السنیه
99. فؤاد، ابراهیم، هفته نامه پگاه، ش 226، 4اسفند 1386، ص 14.
100. الگار، حامد، وهابگیری، ترجمه احمد نمایی، ص 27. 28.
101. سلطان الواعظین، محمد، شبهای پیشاور، صص336و343بنقل از منهاج السنه ج 1 صص11و13.
102. وهابیان، ص117.
103. همان ص332.
104. مکارم شیرازی، ناصر، وهابیت بر سر دو راهی، ص137.
105. حسن بن فرهان، مبلغ نه یک پیامبر، ترجمه سید یوسف مرتضوی، به نقل از الدررالسنیه، ج10ص51.
106. همان ص119.
107. وهابیت بر سر دو راهی، صص177و178.
108. فؤاد، ابراهیم، هفته نامه پگاه، ش226، 4اسفند 136، ص 14
109. همان،
110. س. م. وحیدی، نگرشی بر وهابیت، ص79
111. وهابیان، ص 458و459
112. فؤاد، ابراهیم ف هفته نا مه پگاه، ش226، 4 اسفند 1386، ص 14.
113. همان
فهرست منابع:
1. قرآن کریم
2. ابن منظور، محمدابن مکرم، لسان العرب، بیروت چاپ سوم1414 ه. ق.
3. ابن هشام، سیرت رسول الله، ترجمه رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی، تهران، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، چاپ سوم1377.
4. اسد علی زاده، اکبر: چالش خای فکری و سیاسیهای وهابیت، قم، مرکز پژوهش صدا وسیمای اسلامی، چاپ دوم 1386.
5. الگار، حامد: وهابیگری، ترجمه احمد نمایی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1387.
5. امین، سید محسن: تاریخچه، نقد وبررسی وهابیها، ترجمه سید ابراهیم سید علوی، تهران، امیر کبیر، چاپ چهارم 1376.
6. امینی، الغدیر، عبدالحسین، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، 1366 - 4
7. امینی، عبدالحسین، الغدیر، مترجم زین العابدین قربانی، تهران، بعثت، چاپ اول1386
8. حسینی تهرانی، سیدمحمدحسین، امام شناسی، مشهد، علامه طباطبایی1426.
9. رضوانی، علی اصغر، سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات، قم، مسجدمقدس جمکران، چاپ ششم، 1388.
10. رضوانی، علی اصغر، شیعه شناسی وپاسخ به شبهات، تهران، مشعر، چاپ دوم1388.
11. سبحانی، جعفر آیین وهابیت، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم 1373.
12. سبحانی، جعفر، گزیده راهنمای حقیقت، تهران، مشعر، چاپ اول 1386
13. سلطان الواعظین، محمد: شبهای پیشاور، تهران، دار الکتب، آخوندی، چاپ اول.
14. صالحی، سیدعباس، هفته نامه پگاه، قم، موسسه فرهنگی پاسدار اسلام. ش 226، 4اسفند 1386.
15. عبدالسلام، عمر, مخالفت وهابیت با قران وسنت
16. عسکری، سید مرتضی، صلوات بر محمد وال محمد، ص
17. فقیهی، علی اصغر: وهابیان، تهران، اسماعیلیان، چاپ دوم 1364.
18. مالکی، حسن بن فرحان: مبلّغ نه یک پیامبر، ترجمه سید یوسف مرتضوی، قم، ادیان، چاپ اول 1386.
19. مکارم شیرازی، ناصر: وهابیت بر سر دوراهی، قم، مدرسة الامام علی (علیه السلام) چاپ اول 1384.
20. وحیدی، س، م، نگرش بر وهابیت، بیا مکتب اهل بیت، چاپ اول 1373.
21. نشریه فرهنگ پویا، فضلنامه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، نشریه دانشجویی پویا، قم،