تاریخ پیدایش وهابیت و برخورد جامعه اهل سنت با این پدیده
محمد بن عبد الوهاب ـ متوفای 1205 یا 1204 هجری ـ عمده تفکراتش را در سال 1150 آغاز کرد و اولین حکومت سیاسیاش را در سال 1157 هجری در منطقه نجد در حومه ریاض پایهریزی کرد و پیمان نظامی و فرهنگی با محمد سعود ـ جدّ اعلای ملک فهد و ملک عبدالله ـ بست و به کمک مستشاران نظامی بریتانیا، این فرقه و تفکر وهابیت را گسترش داد.
این کشت و کشتار و حملههایی که به کشورهای همسایه داشتند، دولت عثمانی
را عصبانی کرد و نامه شدید اللحنی به کشور مصر نوشت و لشکر مفصلی وارد
عربستان سعودی کرد و در سال 1234 هجری، پرونده دولت وهابیت بسته شد و
سرانشان اعدام شدند و عدهای هم زندگی مخفیانهای داشتند و به کشورهای
همسایه پناهنده شدند و یکی از آنها عبد العزیز ـ پدر ملک فهد ـ بود که از
کویت قیام کرد و با 20 سال مبارزه، در سال 1341 و 1342، دولت عربستان سعودی
را دوباره تشکیل داد. الان هم آل سعود، به او منتسب هستند.
اما تاریخ
وهابیت را نمیشود به یکی دو قرن قبل بسنده کرد و یا ریشه وهابیت را
نمیشود در مبانی فکری محمد بن عبد الوهاب جستجو کرد. بلکه باید مقداری
تاریخ را ورق بزنیم و به عقب برگردیم. میبینیم که محمد بن عبد الوهاب اگر
در مسائل سیاسی و کشتار مسلمانان با محمد بن سعود و با جاسوسان انگلستان
همدست بود، ولی از نظری مبانی فکری و اعتقادی، مروّج تفکرات ابنتیمیه ـ
متوفای 728 هجری، اهل حرّان از اطراف دمشق سوریه ـ بود. تاریخ ابنتیمیه را
که مطالعه میکنیم، باز میبینیم که ابنتیمیه، مبتکر این تفکر باطل ضد
قرآنی و ضد اسلامی نبوده است و برای اولین بار در جامعه اسلامی، این مبانی
فکری را ارائه نداد. گرچه خیلی از دانشمندان و اساتید ما، بر این باور
هستند که مؤسس اولیه و بنیانگذار فکری وهابیت، ابنتیمیه بوده است، ولی
بنده (ایت الله قزوینی)عقیدهام کاملا بر خلاف این بزرگواران است.
اگر تاریخ را خوب مطالعه کنیم، میبینیم که ابنتیمیه نبود که برای
اولین بار این تفکر را مثل حرمت زیارت قبور و حرمت زیارت قبر نبی مکرم (صلی
الله علیه و آله) و حرمت توسل و شفاعت و بناء قبور و ...، مطرح کرد. از
شخصیتهای علمی حنابله، شاید دو سه قرن قبل از ابنتیمیه، همین تفکر را
داشتند. مثلا شما تاریخ ابن بُطّه ـ از علمای بزرگ حنبلی و متوفای 387 هجری
ـ را ببینید، همین مباحث را مطرح کرده است؛ حتی سفر برای زیارت قبر نبی
مکرم (صلی الله علیه و آله) را سفر معصیت شمرده است و طبق نظر ایشان، نماز
در این سفر، تمام است نه قصر، چون سفر معصیت است. باز هم اگر تاریخ را ورق
بزنیم، میبینیم که قبل از ابن بُطّه، حسن بن علی بربهاری ـ از شخصیتهای
حنبلی و متوفای 329 هجری ـ ، این مسئله را قبل از ابنتیمیه و محمد بن عبد
الوهاب و ابن بُطّه مطرح کرده است. حتی این وقاحت را پیش برده و میگوید:
نه
تنها هر گونه مراسم عزاداری برای اهل بیت (علیهم السلام) حرام است، بلکه
کسانی که اقامه ماتم برای اهل بیت (علیهم السلام) میکنند و نوحهسرائی
میکنند، قتلشان واجب است.
این تفکری که وهابیت امروز دارند، همین تفکر را با یک محدوده کوچک،
ایشان در همان قرن اول و دوم هجری مطرح میکند. وقتی به مدینه منوره میآید
و میبیند که عدهای از مسلمانانِ شیفته نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و
سلم)، در اطراف قبر مطهر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) همانند پروانه دور
شمع میچرخند و به قبر مطهر آن نازنینْ وجود و أشرف کائنات، ابراز علاقه و
اظهار عشق میکنند، با صدای بلند میگوید:
تبا لهم! إنما یطوفون بأعواد و رمة بالیة!
به عبارت سادهتر: خاک بر سر این مردم که اطراف استخوانهای پوسیده طواف میکنند.
این
تعبیر خیلی وقیحی است. شاید الان ما با توجه به این قضایایی که از وهابیت
شنیدهایم، برایمان خیلی شگفتانگیز نباشد. اما هنوز یک قرن از حیات نبی
مکرم (صلی الله علیه و آله) نگذشته است و هنوز صدای نبی مکرم (صلی الله
علیه و آله) در مسجد النبی طنینافکن است و یک فرد وقیحی این را میگوید،
خیلی ثقیل است و تصوّرش برای انسان سخت است. میگوید:
هلا طافوا بقصر أمیر المؤمنین عبد الملک؟!
اگر دنبال طواف هستند، چرا اطراف قصر عبد الملک طواف نمیکنند؟!
شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج15، ص242
این همان تفکری است که اگر کنار قبر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) مشرف شوید، میبینید که برای وهابیت، حضور مسلمانان در کنار قبر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) و اظهار عشق و علاقهشان قابل تحمل نیست و کسی ـ از شیعه، سنی، حنفی، مالکی و حتی حنبلی ـ جرأت نمیکند از ترس وهابیت، دست به طرف ضریح مطهر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) دراز کند. اینها عشق دارند که در کنار قبر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، با تمام وجود، علاقه و محبت و ارادت خود را نسبت به نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) ابراز کنند. ولی به مجرد این که دست دراز کنند، با شلاقهای آنچنانی عوامل وهابیت مواجه هستند. این همان تفکر دیروز حجاج است.
باز مقداری تاریخ را ورق بزنید. میبینید که مروان بن حکم ـ متوفای 61
هجری ـ وقتی میبیند مردم روی قبر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله)
افتادهاند و روی همان خاکها، اظهار عشق و ارادت میکنند، برایش قابل تحمل
نیست و گردن یکی از آنها را میگیرد و محکم فشار میدهد و میگوید:
أ تعلم ما تصنع؟ ... فإذن هو ابو ایوب الأنصاری.
آیا
میدانی چه میکنی؟ او ابو ایوب انصاری بود و به مروان نگاه میکند و
میگوید از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: اگر افراد صالح
و شایسته در مسند امور قرار گرفتند، غصه ندارد؛ غصه، روزی است که افراد نا
صالحی در مسند امور اسلامی قرار بگیرند.
یعنی ما باید برای اسلام گریه کنیم که همچنین توئی و آدمهای نالایقی در رأس امور جامعه اسلامی قرار گرفتهاند.
شما بیائید همین یک تکه از تاریخ را که برای ما مانده با وهابیت امروز مقایسه کنید.
باز هم اگر تاریخ را ورق بزنید و به عقب برگردید، میبینید که مبتکر این
تفکر باطل، نه حجاج است و نه مروان. میبینید که همین تفکر ضد اهل بیت
(علیهم السلام)، از زبان یزید ـ جرثومه فساد و مایه ننگ اسلام ـ در میآید و
وقتی چشم نحسش به سر امام حسین (علیه السلام) میافتد، میگوید:
لیت أشیاخی ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الأسل
فأهلوا واستهلوا فرحا ثم قالوا یا یزید لا تسل
لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء ولا وحى نزل
ایکاش اجداد من که در بدر و احد کشته شدند، بودند و میگفتند که دستت درد نکند ای یزید، خوب انتقام ما را گرفتی.
تاریخ الطبری، ج8، ص188
اگر
بخواهیم تفکر وهابیت را در یک جمله خلاصه کنیم، حذف اهل بیت (علیهم
السلام) از فرهنگ اسلامی است. اگر شما تمام عقائد وهابیت را از الف تا آخر
مطالعه کنید و به شما بگویند که تفکر وهابیت را در یک جمله خلاصه کن، حذف
اهل بیت (علیهم السلام) از فرهنگ اسلامی است. اگر کتاب منهاج السنة
ابنتیمیه را تا آخر مطالعه کنید، نتیجه مطالعات شما این خواهد شد. این هم
برمیگردد به همان کاری که دودمان بنیامیه و شجره ملعونه در قرآن انجام
دادند.